گزارش اقلیت‌طور و چراغی که روشن است

جاروی هال: تیک

سرزدن به آشپزخانه و آماده‌کردن دو لیوان دمنوش: تیک

نوازش‌کردن کیک‌ها: تیک شیطانی

چراغ اتاق وسطی هنوز روشن است

ـ چند روزی است متعجب و کمی ناراحتم بابت این‌که چرا خوابالو و سرگیجه‌مند و زود-خسته-شو شده‌ام. طی نیم‌ساعت گذشته و تفکر منطقی‌تر در باب احوال مبارک، به این نتیجه رسیده‌ام که دو نیمة روزم با هم جابه‌جا شده‌اند. انگار کهکشان یا منظومه‌ای که درون من است، در چرخش سیاراتش، تفاوتی حاصل آمده. صبح مثل آدمی بودم که چرت عصرش منغص شده و عصر تا حالا شبیه آدمی که صبح از خواب پا شده (البته بدون هیچ لحظه استراحتی در ظهر یا بعدازظهر!).

بیا منصف باشیم اژدها جان؛ چند شبی است که خواب عمیق و آرامی ندارم. نمونه‌اش دیشب که خیلی دیر خوابیدم و تا صبح چندبار بیدار شدم، یا پریشب که خواب می‌دیدم رفته‌ام ایتالیا و در حال گشت‌وگذارم ولی به جای لذت‌بردن از گردشم، دچار گم‌گشتگی اعضای خانواده شدم و بعد هم گوشی‌ام را پیدا نمی‌کردم که بهشان زنگ بزنم و ببینم کجا هستند تا پیداشان کنم. آن‌قدر هم توی پله‌های آن ساختمان اداری وسط آن باغ گردشگری توی نمی‌دانم کجاآباد ایتالیا بالا و پایین دویدم که یاد نیست به کجا رسیدم و کجای خوابم بیدار شدم یا باز، طبق معمول، صحنه عوض شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد