حباب بزرگی که در قلبم منفجر شد

بلقیس
رفته بودی، انار بگیری
تکه هایت برگشت

آن‌ها بیروت را رها کردند
و غزالی را کشتند

چشم‌هایت که بسته شد
دریا استعفا داد

بلقیس
کیفت را که از لای آوارهای بیروت بیرون کشیدند
فهمیدم که با رنگین کمان
زندگی می کرده ام


ـ نزار قبانی


Massive Explosion in Beirut Caught on Video - JEMS

نمی‌دانم چرا دلم شکست!

چه ارتباط عاطفی‌ای با بیروت داشتم که این‌چنین دلواپس و مضطرب شدم؟ حتی هیچ‌وقت آگاهانه آرزو نکرده‌ام از نزدیک ببینمش.

پائولو کوئلیو در کتاب کوه پنجم گفته شهرها بارها ویران و از نو بنا می‌شوند. دیشب گفتند سال‌ها و کلی هزینه لازم است تا بیروت مانند قبل بشود!

شاید بیروت هیئت آن دوست اثیری ناشناخته‌ای را برایم داشت که قرار بود روزی بشناسمش یا شاید این نقطه از دنیا، در نظر من، حکم بخش زیبایی از تاریخ کهن و اسطوره‌های مذهبی بشر را دارد... .

ـ تصاویر ویرانه‌ها خیلی شبیه آن صحنه‌های شهرسوزانِ فصل آخر سریال Game of Thrones است. حتی خود آن شهر خیالی، مقر شاهی، مرا یاد جایی در خاورمیانه‌ی زیبا و بهشتی می‌اندازد؛ جایی در نزدیکی مدیترانه.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد