پادشاهی شهریور

لاست عزیزم تمام شد و کلاس‌های ورزش که ترکیدند و فعلاً در حبابی معلق مانده‌ایم (البته 18 شهریور یکی‌شان در فلان‌جا دوباره تشکیل می‌شود. باید امروز بروم جای جدید را پیدا کنم).

به [کسل‌راک] پناه بردیم که چندان چنگی به دل نزد و کلی هم با استانداردهایمان تفاوت داشت؛ بنابراین، بعد از دو اپیسود، رهایش کردیم. یاد [وست‌ورد] افتادم و نتیجه طوری بود که دیروز 4 اپیسود را با فاصله دیدیم و با وجود خشونت جاری در آن، بیشتر اوقات هم محظوظ شدیم.وقتی نویسنده جاناتان نولان (اینترستلار) باشد و تهیه‌کننده آبرامز (لاست) و آهنگساز هم رامین جوادی، نتیجه باید خیلی خیلی خوب باشد.

خانوادة‌خاله‌جان بزرگه، یک‌روزه، آمدند و کلی خوش گذشت و امروز عصر هم خانوادة خاله‌جان کوچکه می‌آیند (انشالله).

یاد آن گربة دغل توی پارک، که خودش را به شلی زده بود و بابتش کلی خندیدیم،‌هم به‌خیر!

باید خانه را مرتب کنم.

نظرات 4 + ارسال نظر
پرکلاغی دوشنبه 19 شهریور 1397 ساعت 19:37

اون گربه‌هه راستی چجوری خودشو به شلی و دغلی زده بود؟

داشتیم تو پارک راه میرفتیم، دیدیم یه گربه دراز کشیده رو چمنا. من که دقت نکردم ولی پسرخاله‌م رفت جلو نگاهش کرد. بعد برگشت به ما گفت: آخی! دستش شکسته! جلو که رفتیم، یه لحظه دیدیم یه دستش از آرنج تا شده کنارش گذاشته رو اون دستش. تا اومدیم دلسوزی کنیم، یهو دستشو صاف کرد! خیلی حالت حرکتش و نگاهش و سرعتش خنده‌دار بود! یاد گداهایی که خودشونو شل نشون میدن افتادم

لایرا یکشنبه 18 شهریور 1397 ساعت 19:29

بلاگ سکای کامنتمو خوردا..این نصفه اومد،من بیشتر نوشته بودم.-_-

باشه باشه:))
میخواین وویس بدین تو تلگرام وویس چت کنیم اصن

ای کوفتش بشه الهییی
اینم داره یاد می گیره از رفقای نابابش که
خیلی هم خوب! باشه ویس هم می فرستم

لایرا یکشنبه 18 شهریور 1397 ساعت 12:28

دلم میخواست اون گربه هه رو منم میدیدم

دیوونة باحالی بود گربه‌هه! یادم باشه داستانشو سرفرصت برات بگم با توضیح

پرکلاغی شنبه 17 شهریور 1397 ساعت 04:18

این نوشته‌ات رو خیلی دوست دارم، چند بار هی اومدم خوندمش رفنم. مخصوصاً اون خط اولش که می‌گی کلاس‌های ورزش که فعلاً ترکیدند :)))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد