نیمة آخرین ماه سالِ تقریباً وسطِ دهة آخر

می‌پذیرم که هرچه سعی می‌کنم از این الهام پیامبرواردور باشم انگار نمی‌شود. از راهی خودش را وارد ذهنم می‌کند.

یک‌بار با سلام و صلوات، یک یادداشت خداحافظی هم برایش نوشتم؛ فکر می‌کنم حدود 2 سال پیش بود. اما زهی خیال باطل! شده مثل کش تنبان، هی برمی‌گردد ور دل خودم.

امیدوارم از این خان جان سالم به‌در ببرم؛ همان‌طور که خدا و خودم می‌پسندیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد