دیشب، بعد از کلی گشتن برای زیرنویس مناسب و همزمان [1]، حدود دوسوم اپیسود اول سریالی کرهای را دیدم.
ماجرا از این قرار است که مدتی پیش، بهخاطر [اسم جذاب آن]، به قرار همیشگی با خودم، اپیسود اول را دانلود کردم تا اگر خوشم آمد، برای دیدن بقیهاش هم وقت بگذارم. خب طبعاً، باز هم به قرار عادتهای شخصی، یادم رفت تا اینکه دیشب در کانالی نام آن دوباره به چشمم خورد. برای آخرشبی که حوصله نداری کتاب قطور عجیبی را دستت بگیری تا چرتت بگیرد، چه کاری بهتر از دیدن قسمتی از سریال و روشنکردن تکلیف آن؟
گرانادای خوشکل من گاهی در قاب تصویرها میرقصید و آن کوچه که خوابگاه دربوداغون بامزه در آن قرار داشت و مسیر کوچه به آن میدان زیبا چقددددددددددر برای من آرزوبرانگیز بود!
اپیسود اول از یک ساعت بیشتر بود و ترجیح دادم بقیهاش را بعدتر ببینم. از داستانش خوشم نیامده؛ یعنی هنوز احساسی درموردش ندارم. نمیدانم چه تصمیمی درموردش خواهم گرفت. ولی فعلاً تصمیمم برای مسافرت به نقاط دوستداشتنیام قطعی است! هرجا را نتوانم با پا بروم، با چشم و از راه فیلمها و تصاویر میروم!
[1]. زیرنویس همزمان پیدا نشد. وقتگذاشتن برای پیداکردنش بهدلیل کرهایبودن سریال است. هیچ سرنخی برای ارتباطدادن گفتهها با افراد ندارم مگر خارجشدن آوایی از دهانشان!