خیال-راحت-کن

یکی از خوبی‌های D.H.W. این است که هر از گاهی، که به‌طور اتفاقی، تعداد آدم‌های مزاحم و مشمئزکننده زیاد می‌شود، چرخ روزگار آنها را جایی گرد هم می‌آورد و طی حادثه‌ای اتفاقی می‌پکاندشان :))

(فصل 5، اپیسود 8؛ آن شبی که گروه بلو ادیسه قرار است کنسرت بدهد)

بعدنوشت: خیلی عجیب و جالب بود! از آنچه حدس زدم و نوشتم هم بهتر! نمی‌دانم چرا ذهنم رفت سمت داستان‌های تام‌وجری‌وار که انقدر توی سر هم می‌زنند تا خسته شوند و بعدش با یک چسب‌زخم ضربدری روی پیشانیشان، باز هم روز از نو و ... . ولی ته این اپیسود خیلی خوب بود! آدم‌های مشمئزکننده خیلی هم روی اعصاب نبودند و اتفاقاً گاهی آدم‌های خوب کشته می‌شوند و آدم‌های بد بعضی آدم‌های خوب را نجات می‌دهند تا با لذت، خودشان، بکشندشان!

فکر کردم شبیه اپیسود طوفان است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد