بالاخره همت کردم و بیوتیفول را دیدم و جالب اینکه یکجایی مشخص میکرد چرا املای نام فیلم اشتباه است.
فیلم را، با همة تلخی و سنگینیاش، خیلی دوست دارم. احتمال دارد نصف این علاقه بهعلت حضور و بازی خوب باردم باشد ولی بهنسبت دیگر فیلمهای اینیاریتو (که تا حالا دیدهام) خیلی خیلی خوب بود؛ هم توانستم بفهمم، هم تحملش کنم و هم حتی دلم بخواهد وقت دیگری باز هم ببینمش.
رابطة اکسبال با بچههایش خیلی خوب بود؛ سعی داشت کوچکترین لحظة شاد و خوبی را برایشان فراهم کند و حتی با چرتوپرتگوییها و کارهای پیشپاافتادة همسر سابقش در کنار بچهها شاد و راضی باشد.
اصلاً اکسبال با همه خوب بود؛ از درگذشتهها که باهاشان ارتباط برقرار میکرد تا خانوادة آنها، کارگرهای غیرقانونی چینی، سیاهپوستهای قاچاقچی و خانوادهشان، ... و خودش را دربرابر آنها مسئول میدانست.
وقتی سنگها را به بچهها میداد خیلی دردناک بود
و بعدتر که دخترش فهمید و خیلی محکم همدیگر را بغل کردند؛ انگار میخواستند با اتصال به همدیگر مسئلة اصلی را منکر شوند.
چقدر خیالم راحت شد که ایخه در نهایت برگشت... و چقدر شکلگیری رابطهاش با بچهها روند خوبی داشت!
ابتدا و انتهای فیلم تصویرهای مشابهی داشت. فیلم با زمزمههای محبتآمیز پدر و دختر شروع و تمام شد.
صحنة ملاقات با پدر، هم بعد از بازگشایی تابوت و هم در جنگل برفی، خیلی خوب بود.
و ماجرای جغد، که هم پدرش گفت و هم بعدتر، پسرش؛ پسرش که همنام پدرش بود (متیو).
ـ تانکیو اینیاریتو!
ـ فقط بهنظرم رابطة آن دو رئیس چینی کمی خام و سرسری بود.
عنوان انگلیسیش چیه؟و مال چه سالیه؟:))
بسی مجذوب گشتم.
خواستم بنویسم جواب سؤالت رو، ولی دیدم این لینکه کامله:
https://www.imdb.com/title/tt1164999/
منتها خیلی فیلم تلخیه!