ـ دلم میخواهد Volver و همه میدانند را روی فلش داشته باشم و مدام بگذارم پخش شوند تا فضایشان در فضای خانه جاری شود. ولی میدانم که از کار و زندگی و تفکر منطقی بازمیمانم. چون برخلاف خیلی چیزهای دیگر که کافی است تا صدایشان بپیچد و من دلم خوش باشد، باید به تصاویر اینها نگاه کنم تا آرام شوم.
ـ در دهانم اشتهای انکارناپذیری برای شکلات کاراملی احساس میکنم. دلم بستنی میخواهد با چند دانه بادامزمینی روی آن و لمدادن برای یکی از اپیسودهای پایانی فصل پنجم گات عزیزم.