(از آن فیلمبینیهای اتفاقی بود)
چند فیلم از امیر جعفری دیدهام که از بازیاش خیلی خوشم آمده. دیروز، آزاد بهقید شرط را دیدم.فیلم ناراحتکنندهای بود اما واقعاً ارزش دیدن را داشت. به این نتیجه رسیدم که گاهی وقتها، ازخودگذشتگی و خود را، بیدلیل واقعی، جلوانداختن و چیزی را گردنگرفتن ضررش بیشتر از فایدهاش است؛ مگر اینکه وابستگی خاصی در کار نباشد و فقط خود آدم باشد و خودش تا بتواند موانع بعدی را راحتتر صاف کند. هرکس کار کرده، عمد یا سهو، بعتر است خودش جزایش را پس بدهد و به هر طریق که لازم است با آن مواجه شود. کیوان کمالی آدمی است که در مسیر عمل ناکردهای و عواقبش قرار میگیرد. چیزهایی به سرش میاید که حقش نیست و از طرفی، نمیتواند ساکت بنشیند. تحمل این خیلی سخت است.
از نقش لیلا اوتادی هم خیلی خوشم آمد؛ بعضی بخشهای شخصیتش در ابهام بود که برای من منطقی بود اما بعضی بخشها،که به بعد از آشناییاش با کیوان و خانوادهاش برمیگشت، کاش پررنگتر میشد. شوهر مریم هم آدم منطقیای بود؛ الکی اوضاع را پیچیده و بیریخت نکرد. اما آن سهتا گنگسترطور که آخری هم پیدایشان شد همچین روی هوا ماندند!