by J. D. J D Salinger
ینی الان تو مملکت کرۀ شمالی، اظهار لطف به عمه خانوم رهبرشون مجازه!
بلکه م زورکی باشه، هرکی پست مربوطه توی فیس بوک نداشته ش نذاره مجرم شناخته میشه
* اونم عمه تنها نه؛ با شوهــر عمـــه
April 18, 2014 · Macondo, Colombia ·
نصف اینو برای یکی از فرندهای نازنین کامنت کردم. یی هویی دلم خواست اینجا ادامه ش بدم : روز خوبی نبود نه واسه شیطنت های مغرضانه، تا
اون حد که بدونی یه اژدهای درون داری، به وقتش همیشه فلسای داغش رو زیر
پوستت حس کنی، هی کف دستها و پاهاتو بچسبونی به اشیاء خنک،.. به حول و قوۀ الهی و با هل دادن و تشویق های دوستای نازنینم season III Farnoush Mellark و در پی تر از همون اعلام برائت، در پی اون اعلام برائتم، از هرگونه زیاده روی _این وری و اون وری، فرقی نداره آقا جان_ کلاً برائت می جویم و بهترین حالت اینه که: هااا من می دونم ! میخوام برم به کشف یخ “Many
years later, as he faced the firing squad, Colonel Aureliano Buendía
was to remember that distant afternoon when his father took him to
discover ice.”
بچه بودم، یه بار یه فردی، از عمه جانم درمورد من پرسید: برادر زاده ته ؟
انتظار داشتم عمه جانم بگه: نه خواهر زاده مه !
ولی گفت : آره برادرزاده مه.
منم که توی دلم به پرسشگر ناسزا می گفتم : فلان فلان! کوری نمی بینی من دخترم؟ کجا شبیه پسرام آخه ؟
بعدش فکر کردم نکنه موهام همچین دمب اسبی نیست یا بلوز و شلوار پوشیدم، فکر کرده پسرم.
بعدشم فکر کردم شاید موضوع خاص محرمانه ای در شرف اتفاقه، عمه جانم خواسته منو استتار کنه، چمیدونم هویتم نامعلوم بمونه ..
بعدترها فهمیدم این نسبت های برادرزاده/ خواهرزاده ربطی به جنسیت خود آدم نداره
Nirvana Massiha
April 18, 2014 · Macondo, Colombia ·
از یه جهت:
صبح مجبور شدم یه نفر رو
block
کنم
*من اینجا هم با این هویت غیر واقعی، به واژه ها حساسم؛ به سبک خودم. مثل همۀ شما که یه چیزایی رو نمی تونید/ نمی خواهید تحمل کنید
با وجود خیلی از اشتراکات، یه سری حریم ها «باید» رعایت بشه. وگرنه من نیستم.
بابتش متأسف هم نمیشم is in Macondo, Atlantico, Colombia.
همینطوری جهت فانتزی بازی؛
میشه امروز موقعیت فیس بوکی مون رو به macondo تغییر بدیم
*اگه از فردا اینجا منو ندیدین، 100 سال دیگه می بینمتون :
is
feeling transforming.
سر موعدش،
«ها» ی آخرش که خاکسترت می کنه،
منتظری یه جوجۀ کوچک باشی که از توی تخم دراومده ، از زیر خاکسترا
اما پنجه هات،
پوزه ت،
و طرز نگاهت به دنیا میگن بازم یه گرگینهwas
watching Once Upon a Time.
استارت سیزن 3 زده شد
بچه ها خیالتون ارحت !
موتورشو روشن کردم
:)))
^_^
:3
:3 :دی
April 18, 2014 ·
آقا از بعضیا نمیشه برائت جست!
اصلاً
زیاده روی نکنیم
* شمام ایراد نگیر، سنگ که نیس، آدمه.
الان بعداز ظهر که بشه، یه سریا که از خواب روز تعطیل بیدار شن و فیس و اخبار و فلان رو چک کنن و قضیه رو بفهمن،
میان بیانیه های اه و پیفی صادر می کنن که :
« ئه وا ! الان دیگه همه جا پر میشه از جمله های قصار مارکز و شیون واویلا
از درگذشتش و صحبتهای روشنفکرانه از کتاباش. آخخخ که چیقد از ما مردم مرده
پرست روچنفکرنما بدم میاد عئهح !! »
*بدین وسیله از این گروه اعلام برائت می کنم و خفقان احساسات رو روا نمی دونم. خودتون هم اسنابید خبر ندارید !!
** نه به خاطر مارکز، کلا تو هر زمینه ای