August 22, 2014 ·

از پیج اعترافات احمقانۀ شما:

برای گرفتن گواهینامه 3-4 باری بود داشتم شهری میدادم
با آخر که قبول شدم ب سلامتی (کلی ذوق )....سرهنگ بم گفت قبولمو گفت پیاده شو برو آموزشگاه....آغا من درو باز کردمو .... ولی هر کاری کردم نمیتونستم پیاده شم....داشتم خودمو میکشتما....این وسطم هی میگفتم ولم کن....(نفر آخر بودمو تو ماشین تنها) سرهنگه که بش برخورده بود هی میگفت خانم....و صدام میزد ولی من....تا اینکه داد زد گفت خانم کمر بندتو باز کن....قیافه منو تصور نکنید لطفا... ....
خوب کمر بندو با کلی خنده و عذر خواهی باز کردم ولی تا پیاده شدم دو قدم اون ور تر 4-5 تا پله رو افتادم...سرهنگه ک نرفته بود و داشت نگام میکرد پیاده شد و گفت قبل از اینکه جنازت برسه آموزشگاه بیا خودم برسونمت....هیچی دیگه تا یه هفته بدنم کبود بود....
ولی خوشحال بودم چون قبول شده بودم...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد