نویسنده‌ای پشت نام شخصیت کتابش

یکی از مترجمان کتاب:

این کتاب پر از جزئیات است و من خودم هنگامی که در مقام خواننده آن را مطالعه می‌کردم فکر می‌کردم این دو دختر دو وجه یک شخصیت هستند. من به شخصه با این دو کاراکتر همذات پنداری می‌کردم و گاه خودم را لی‌لا و گاه النا می‌دیدم. تقریبا  به عنوان خواننده در پایان هر جلد به این نتیجه می‌رسیم که رشته دوستی این دو در حال گسستن است اما باز هم اتفاقات بیرونی رخ می‌دهد که باعث پیوند دوباره این دوستی می‌شود و از این افت وخیزها در این چهارگانه کم نیست. همزمان با بزرگ شدن این دو شخصیت و همچنین شخصیت‌های فرعی که در این چهارگانه هستند، خواننده متوجه تحولات محله و شهر بعد از جنگ جهانی دوم هم می‌شود. افراد این چهارگانه ساکن محله‌ای فقیرنشین در ناپل هستند.


فرانته همه‌جا بحث ریشه‌ها را مطرح می‌کند و روی هویتی تاکید دارد که هیچگاه نمی‌تواند از ریشه جدا شود. النا با دستمایه قرار دادن دو دختر بچه و رساندن آن‌ها به بلوغ و اتفاقاتی که برای آن‌ها رقم می‌زند آن‌ها را وارد دنیای دیگری می‌کند. در خلال این روایت‌ها خشونت و فقری که در این محل و شهر وجود دارد را به تصویر می کشد. در دو قسمت اول یکی از این دخترها موفق می‌شود از این وضعیت یعنی محله‌ای که در آن به دنیا آمده فرار کند و دیگری نمی‌تواند. این دوگانه آزادی و اسارت برای هر دو این‌ها وجود دارد حتا برای کسی که فرار کرده نیز این اسارت وجود دارد به طوری که از وابستگی به این محل هیچ‌گاه آزاد نمی‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد