و در پای مطلب قبلی، دوتا از کامنت ها که به نظرم جالب اومدن:
_این خیلی کار جالبی است...یادم می آید دکتر کدکنی می گفت ما هیج نشانی از بزرگونمون توی دانشگاه ها نداریم. مثلا می گفت من اگه می دیدم مثلا محمد تقی بهار چه طور امتحان می گرفته، یا مثلا برگه های زرین گوب موجود بود خیلی کمک بزرگی به پیشرفت علم می شد..صد افسوس که نیست.
_فرهنگ ثبت و نگهداری اسناد واشیا ومدارک در ایران حتی در خانه ها هم چندان مورد توجه نبوده شاید الان کمی فرق کرده، شاید ما تمایل شدیدی به فراموش کردن و ندیدن و دور ریختن داریم، آلمانی ها درجنگ دوم حتی می دانستد که چند تا بلیط از کدام ایستگاه به چه اسامی برای جابجا کردن زندانیان خریده شده و همه اسامی ولیست ها هنوز وجود دارند! اسناد کلیساها و تجارت خانه ها که جای خود دارند. مثلا خانمی درآمستردام می تواند از طریق مدارک کلیسا تمام اجداش در اروپا را شناسایی کند. درمورد نویسنده ها تمام اشیا شخصی و دست نوشته وغیره درموزه وآرشیو مخصوص نگهداری می شود. چند وقت پیش یکی از طریق آرشیو فهمید که جد بزرگش درقرن هفدهم برده دار بوده وخیلی کلافه شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد