April 8, 2014 ·

در کل خوب بود، از دیدنش راضیم
یه چند تا جمله م داشت رفت تو دل حال و هوای امروز من.. خلاصه موقع دیدنش منو خیلی درگیر کرده بود، با دقت پیگیرش بودم..
فقط این مهران مدیری ش حکم نون اضافه رو داشت که وقتی سفارش دادی و پولشم حساب کردی تازه متوجه میشی ای وای، سیر شدی که !

(پل چوبی)


April 8, 2014 ·

گاهی وقتام هست که از خواب بیدار میشم و می بینم خوابم به دلم نبوده، دوباره می خوابم و سعی می کنم ادامۀ خوابمو اون طور که خوبه ببینم. بهترین راه حلش اینه که داستان رو توی مرحلۀ خواب و بیداری و کمی هشیار شروع کنم بعدش بذارم بقیه ش پیش بره. به هرحال قابل تحمل تر از حالت قبلیه


April 8, 2014 ·

کائنات جان
هرچی بیشتر کشش بدی بار خودت سنگین تر میشه
* لطفا یه جغد جَلد ِ راه بلد انتخاب کن


was watching ‎فیلم سینمایی پل چوبی‎.

« تو این بلاتکلیفی فقط یکی شبیه ده سال پیشمو کم داشتم »


«فقط خواستم بگم ما رو اسکجوآل جلو نیستیم، رو تف مال جلوئیم».

)عکس فرهاد اصلانی و بهرام رادان- شاید فیلم پل چوبی)


April 8, 2014 ·

dear universe
np
u still have more than 10 hours to do sth
but plz do your best, plz
OK?
I trust u
cinnsearellllyu; Silver tongue



April 8, 2014 ·

واقعا حیف آهنگ و آواز به این قشنگی نبود ؟
حیف صدای همایون و .. اهم .. چیز .. نبود که اون طوری کلیپ بشن ؟


April 8, 2014 ·

but today 4 me;
Stop Dementors

April 8, 2014 ·

همینطوری:
با خودم عهد می بندم اگه امروز معجزکی، چیزی برام به وقوع پیوست که زورش از اینی که حالا بالا سرم خیمه زده بیشتر باشه
به معنای واقعی ، نه که مث همیشه پیاده برم و موزیک گوش بدم همه چی ته نشین بشه، یه چیز خوب دقیقا متفاوت ..
یه کار غیرمتعارف خوب انجام بدم
نمی دونم دیگه، ی جوری برا کائنات جبران کنم


April 8, 2014 ·

کسی آدرس یه مکان دور از انتظار رو داره؟
آقا اصن برا همینه که من می خوام برم گرانادا (غرناطۀ خودمون) و دور و براش دیگه !
از اول هم گفتم : هرچه دورتر بهتر!
* مساله اینجاس که بیشتر اوقات وقتی دور میری، بر می گردی می بینی نیازی به این دور رفتن نبوده ( از لحاظ مسافت فیزیکی و این حرفا) ولی همین رفت و برگشت به ظاهر الکی، لازم بوده تا قضیه رو درک کنی + یه چیزای دیگه خب

چراغ جادو
admin+1
خداوند معجزات خود را در مکانهای دور از انتظار به انجام می رسان

April 8, 2014 ·

آدم موقع حرف زدن، گاهی به نظرش میاد اون چیزی که گفته، عین سرفه ای، نفس عمیق کشیدنی، چیزی به نظر اومده برای یه جماعتی


April 8, 2014 ·

پیرو رگۀ اسناب درونم که گاهی قلمبه میشه :
هُلدن کالفیلد یه جورایی روشنفکر پسند شده ، ولی ورنون لیتل می تونه نمونۀ ملموس تری باشه. وقتی حس هلدنی پیدا می کنم بیشتر نظریه پرداز میشم اما حس ورنونی دقیقا توی عمل سراغم میاد . مثل دیروز وسط خیابون و بین ماشینا، وقتی جلوی سد اون اتوبوسه گیر افتاده بودم ..
خلاصه اینکه نمیشه از این عزیز تازه شناخته شده غفلت کرد


April 8, 2014 ·

«کاش مث این اتاقک های اعتراف، یا این سالن هایی که جماعتی جمع میشن و هره کره می کنن،
یه سالنک هایی م بود گوشه های شهر
که هروقت لازم میشد می رفتی کنار پنجره ای، ستونی چیزی می نشستی هار هاار هاااار گریه می کردی
بعدم پا می شدی و با چندتا فخ فخ و فین فین با همراهی یه دستمال سفید، می زدی بیرون.
ی جا که آدم واسه گریه ش امنیت داشته باشه»
__ورونا وری لیتل



April 8, 2014 ·

کاش اون چیزایی که آدمو به فکر می ندازن و مصمم می کنن تا یوهو از اون چرخشا تو زندگی ش داشته باشه که منجر به تغییرات شگرف مگرفی میشه، یوخده مهربون تر بودن !
یعنی واقعاً نمی تونن ؟
یه کم تلاش کنن شاید بشه


April 7, 2014 ·

·

ازش راضیم
تعریفاش خیلی شبیه بود :)
You may come across as a bit cold, but really it just takes time to get to know you. You’re exceptionally competitive, but once you’ve made a friend, they’re a friend for life.

کاترین میفیر شدم؟؟‍‍!!


April 7, 2014 ·

من فعلا سندباد بحری شدم
هو آر یو ؟

(گفت کاراکتر اصلی نزدیکترین کتابی. منم سندباد شدم!)


April 7, 2014 ·

making a storm of fire


وقتی ورنون ، تیلور رو می بینه ، داره از تاکسی پیاده میشه و می خواد کرایه شو حساب کنه . ولی هول شده و پول کم به راننده داده. حالا ایشون توی هاگیر واگیر رو به رو شدن با تیلور، باید جواب غرغرای راننده رو بده، مبلغ درست رو تقدیمش کنه، از تاکسی پیاده شه !
فک کن کلاً پولش هم خیلی کمه :
« تیلور خم می شود تا لپم را ماچ کند . اما باز تو هوا متوقف می شود ( اینجا راننده داره با ورن حرف می زنه) خاک تو سر خرم کنند. (درآوردن اسکناس از توی جیب شلوراش براش خیلی سخت شده :))) تازه الکی کلاس میذاره و بقیه پولشم نمی گیره ! ) حالا هم تیلور معذب شده هم من معذبم و نیمه ورشکسته و همۀ اینها به کنار، تیلور ماچش را خارج صحنه نشانده. اما عطرش از فاصلۀ نزدیک تری بهم می خورد. عطرش مردکُش است. هلاکشم .»
__تابستان گند ورنون ؛ ص 288


April 7, 2014 ·

ورنون لیتل به سرعت و خیلی خوش خوان ترکمون کرد
مدتها بود کتابی رو به این سرعت نخونده بودم و البته حس می کردم دارم با سرعت کاملا معمولی می خونمش


April 7, 2014 ·

بعضی چیزا با وجود نقصی که دارن
انگار مرض هم دارن


April 5, 2014 ·

تئاترشه گمونم
نقش ورنون رو به خوب کسی دادن.. به قیافه ش می خوره
البته باس اجراش رو هم دید
اون خانومه بغل دستش گمونم پالمیرا باشه


April 5, 2014 ·

«بوی تازه ای رو مغزم نقش می بندد؛ بوی رویاهای قدیمی ترشیده، مثل بوی اعضا و جوارح توی شیشه. وقتی بی اجازه بری تو خانۀ غریبه ها بوی خانه شان تندتر از حالت عادی به مشامت می خورد.» ص254

__تابستان گند ورنون ؛ نوشتۀ دی. بی. سی. پی یر


was reading Vernon God Little.

«خشم، امواج غم را تو دلم می شکافد و جلو می آید. تصویر هزوس جوان را می شکافد و جلو می آید، کسی که خودش را به صلیب کشید و اجازه نداد دیگران این کار را بکنند. برای همین این شهر کفری است. چون دستشان بهش نرسید.» ص213


« میگویم "نزدیک بود" ، چون خاک تو سری که من باشم مثل آب خوردن به دستش آوردم و گذاشتم از چنگم دربرود. هیچ وقت یادت نمی دهند که کی باید تو زندگی مغز خر بخوری». ص92


April 5, 2014 ·

ورنون درمورد مامانش میگه :
« انگاری وقتی من را زاییده، کاردی پشتم کاشته و هربار که به جانم نق می زند کارد را یک دور می پیچاند» ص16
و این کارد _ کارد تربیتی_ همچنان در داستان حضور داره


April 5, 2014 ·

«ورنون گرگوری لیتل» ِ کتاب («تابستان گند ورنون») تحلیل ها، تشبیهات و توصیف های خیلی جالبی داره که
به زودی در این مکان بخش هایی از کتاب نقل می شود
و این حرفا


April 5, 2014 ·

آخی !
دلم واسه شوکولات قدیمیا میسوزه
از وقتی شوکولاتای عیدو گذاشتم روی میز، اونا دیگه «اه اه» شدن
سیلور سراغشونو نمی گیره
*اصن همین الان یه دونه چیچک طلایی قهوه ای برداشتم با چایی م بخورم . می خوام بهشون بگم در هر حال مخلصشونم و قدرشونو می دونم


April 5, 2014 ·

مامانبزرگم اینا یه قانون نافذ داشته ن که میگه :
روغن و زعفرون رو تو خاک هم بریزی، خوچچمززه میشه.
به شخصه متجرب شده م که اگه دانۀ هل رو توی کوفت هم بریزی ، نتیجه میشه «کوفت معططر» . اونوخ یه وجهۀ نیمه مقدس پیدا می کنه.. مراسم دار میشه. اگه خورنده آبسشن هم داشته باشه تو هر چرخ و جویدن لقمه توی دهنش ، هرآن منتظره این دانه ها بیان زیر دندونش و له بشن تا درجۀ درونی تری از عطر و روحانیت در فضا پراکنده بشه. اونوخ تر این فضا، یه فضای شخصیه. کااملاً شخصی. یه تجربه ای خلق میشه که فقط با یه آدم مث خودت می تونی درمیونش بذاری اونم با کلام، تنها با کلام. اون لحظۀ سایش دونه زیر دندون هم نقطۀ اوج مراسمه که بعدش مثلاً انگار برقا رو روشن می کنن و آدمه چون درون خودش به فیض رسیده و از درون منور شده، نور بیرون و تاریکی ش براش فرقی نداره.. نگاهش میگه هنوز توی اون عوالم سیر می کنه.
و همۀ اینا در کسری از ثانیه اتفاق میفته ؛ مث باقی مکاشفات


April 5, 2014 ·

آیا من دروغ می گویم ؟
نچ!
من گاهی واقعیت را با بزرگ و کوچک نمایی های خاص خودم میبینم _ مثل همۀ شما_ و گاهی مبالغۀ برخی بخش هاش را بیشتر می کنم _ مثل بعضی از شما_ و گاهی م از واژه های دنیاهای دیگر برای توصیف دنیای واقعی استفاده می کنم _مثل اونایی که اون وسط پخش و پلا نشستن ، ها! یکی شونم الان از در اومد تو_ ..
خب دیگه
چرا روتونو بر می گردونین ؟
اصن دیگه نمی گم !



was watching The Family.

بل و وارن ، نازنینای من هستن

خیلی خوشم اومد ازش ! اون جلسۀ نقد فیلمش! نویسندگی ش ! فحش دادنشون :)))



April 5, 2014 ·

هنووز اولین ماکارونی سال جدید رو درست نکردم
:{
ماکاروونی، ماکاارووونی !!


April 5, 2014 ·

حتی اگر
تنها سیب زمینی آب پز داشته باشم
و روغن زیتون اصل
خوشمزه ها کم نیستن

April 5, 2014 ·

یک شعر سالادی دیگه م هست که محبوب قلبمه و تنوریه :
سیب زمینی آب پز
تیکه هاش درشت و با پوست،
قارچ خورد شده
و
دانه های ذرت
پنیر پیتزا
_ درحدی که پنیرش آب شه فقط
با سس مایونز ( + قرمز هم میشه)



April 5, 2014 ·

کلم سفید ریز ریز شده، با هویج رنده شده
آبلیموی تازه
و قدری مایونز
کم و زیادش ، در هر دو حالت، خوشمزه س


was watching August: Osage County.

وقتی مریل استریپ به آیوی و باربارا میگه: حالا کی این وسط ضربۀ روحی خورده ؟
آدم هم گریه ش می گیره هم خنده ش


April 1, 2014 ·

_ مرتیکه نخ نمای لب پر!
_ مرتیکه دوگانه سوز!
_ پیز ناشور!

* عمو منصورخان ِ باغ/گنج مظفر
:))))


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد