January 24, 2014 ·

خداوند تیره با او سخن گفت : «اکنون آنجا بنشین و به سرزمینهایی بنگر که بدی و ناامیدی بر آنهایی که بیشتر دوست داری سایه خواهد افکند. تو جرات می کنی مرا به خوار شمری و سوال ملکور، ارباب فرجام های آردا را. پس با چشمانم خواهی دید و با گوشهایم خواهی شنید و هیچگاه از این مکان تکان نخواهی خورد تا آنکه همه چیز به فرجام تلخش برسد».

هورین بر آن بلندی به مدت ۲۸ سال گرفتار بود و با چشمان مورگوت زجر و تباهی همسر و فرزندانش را می دید.


ده فرمان گارفیلد برای لاغری

1- ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻻﻏﺮ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺑﯿﺎﯼ، ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﭼﺎﻕﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﺮﺩ .

-2 -ﻣﻦ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻭﺯﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﮐﻤﺒﻮﺩ ﻗﺪ ﺩﺍﺭﻡ .

-3 -ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﺮﺑﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﮑﻦ .

-4 -ﻣﻦ ﺑﯽﻧﻈﻢ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﻣﻦ ﭼﺎﻟﺶ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺩﺍﺭﻡ .

-5 -ﭘﺮﺧﻮﺭﻡ ﭼﻮﻥ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩﺍﻡ، ﺍﻓﺴﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺮﺧﻮﺭﻡ . ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﻃﻠ
ﮐﻪ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﻃﻮﻝ ﻣﯽﮐﺸﻪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻬﺎ ﺑﺮﺳﻪ .

-6 -ﻫﺮ ﻭﻋﺪﻩ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺭﺍ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﺨﻮﺭ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﻣﯽﺧﻮﺭﯼ .

-7- ﮔﺮﺳﻨﻪﺍﻡ، ﭘﺲ ﻫﺴﺘﻢ .

-8 -ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ . ﻣﻦ ﺑﻪ ﻗﻠﻪ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﻭ ﭘﺮﺧﻮﺭﯼ ﺭﺳﯿﺪﻡ … ﭼﻪ ﺍﻧﺪﻭﻫﻨﺎﮎ ! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ
ﻗﻠﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺘﺢ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ .

-9- ﻭﻗﺘﯽ ﻻﺯﺍﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﻧﻢ ﮐﻢ ﺑﺸﻮﺩ، ﺑﺪﺍﺧﻼﻕ ﻣﯽﺷﻮﻡ .

-10 -ﺣﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺷﻨﺒﻪﻫﺎ (ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﻫﻔﺘﻪ) ﺑﻬﻢ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ


January 17, 2014 ·

این ور « وانس »
اون ور« شاهگوش »
تازه صدا می کنن « بیا قر دادن اِبی رو ببین » !
:)))))))


was watching Once Upon a Time.

" True love's kiss will break any curse "
s1/ep 12 : "Skin deep"

هنرپیشۀ سفیدبرفی خیلی گوگولی و دوست داشتنیه ولی به نظرم توی نشون دادن احساساتش غلو می کنه ! خیلی به دلم نمی شینه
اِما هم کمی اینطوریه ؛ وقتی متعجب یا عصبانی میشه . این فیگوراش دقیقا به درد همون دکتر کمرُن سریال هاوس می خوره . با اینکه از اون شخصیتش خوشم نمیومد ، بازیش خوب بود . بهش عادت کرده بودم
اما رجینا همه چی ش سرجاشه ، احساساتشو خوب نشون میده و حالتهای چهره ش خیلی باور پذیره


مرسده:

از پیج یه نفر از دؤستام

If you don't get my Harry Potter references there is something Siriusly Ron with you

January 16, 2014 ·

تهِ همۀ خوشی ها و اندوه ها ، همۀ با هم بودنها و جمع بودنها و دو بودنها ، این تنهایی ازلی هست
از همون لحظه که فاصله پیدا میشه _ که لاجرم هم هست ؛ انگار لحظۀ بین دو جرعه که لبها رو به هم می دوزه _ صدای پاورچین پاورچین نزدیک شدنش شنیده میشه. انقد هم حواسش جمع هست که نمیاد دست رو شونه ت بذاره و بگه « خب ، حالا دیگه خودمم و خودت ! » که برگردی بهش بگی « دیدی دیدی ؟ تناقض ! وقتی من و تو با هم باشیم پس تنها نسیتم . منم و تنهایی م »
میاد آروم آروم توی پوستت رخنه میکنه ، میره ی گوشۀ ذهنت ، دست و پاشو دراز می کنه تا مغز و قلب و اعماق شکمت ، کش و قوس میاد و خودشو جابجا می کنه بعد با دهان تو زمزمه می کنه « آه چه شبی بود ! / چه روزی بود »
و با ذهن تو یاد تنهایی ازلی آدم و قصۀ غربت غربیه میفته
و در اعماق چاه جهان غلط میزنه و خواب بعدتر رو می بینه


January 16, 2014 ·

جهانگیر الماسی ، فیلمایی که حدود 20-30 سال پیش بازی می کرد و کارایی که توی 10-15 سال اخیر ارائه داده ، منو ی جورایی یاد افتخاری تا زمان انتشار « نیلوفرانه 2» و بعد اون می ندازه
به همین آوای ترومپت !


January 16, 2014 ·

یعنی واقعا حداد عادل روی « تبلت » اسم گذاشته ؟
اونم همچین اسمی ؟
به نظر میاد بین همتایان خودش حکم پیج « سوتی های احمقانه .. » و .. رو داره پیدا می کنه


January 16, 2014 ·

الان یادم اومد :
حتی یه زمانی بود که برنامه های تلویزیون شبانه روزی نبود
یه ساعتهایی که تلویزیون رو روشن می کردی برفک پخش می کرد


January 16, 2014 ·

جالب اینجا بود که من اول سری « بازگشت شرلوک هلمز » رو دیده بودم ( جرمی برت ) بعدش « ماجراهای شرلوک هلمز » رو ، برای همین می دونستم نمیمیره و اینطوری بود که از یک دورۀ افسردگی جستم !
* خب ما اون موقع ها شبکۀ 3 نداشتیم . شبکۀ 2 ادامه شو پخش میکرد با دوبلۀ جلال مقامی ، بعدشم که شبکه 3 اومد شهر ما ، دوباره اولی رو با دوبلۀ بهرام زند پخش کردن
اون موقع هر دوتا دوبله رو دوست داشتم

January 15, 2014 ·

ی سر رفتم موهامو خشک کنم ، درگیر شونه کردن و قربان صدقه رفتن فرد توی آینه شدم و .. ( چیه ؟ بقیه شم بنویسم ؟ )
شنیدم یه صداهایی میاااد
زمزمه های دوست داشتنی !
بعدش یادم اومد داشتم فیلم « عشق در زمان وبا » رو می دیدم که از بس ِ جون دوستی و ترس از سرماخوردن رفتم دنبال مو خشک کردن و ..
فیلم رسیده بود به سفر فرمینای دوست داشتنی و صدای شکیرا جان روی تصاویر سفر و .. :))


January 15, 2014 ·

از بزرگترین خوش شانسی هام تو زندگی این بوده که تاحالا 2تا از این رفقا داشته ام
خدا حفظشون کنه

Hosein Vi
آدم رفیق‌بازى نبوده‌ام و نیستم که ادعاى رفاقت‌شناسى‌ام بشود؛ اما به زعم من رفاقت فقط عزیزم و عجیجم گفتن و قربان صدقه رفتن و پایه‌ى دائمى سفر و خرید و پارتى بودن و پشت رفیق عربده کشیدن و جیب یکى کردن و احیانن توى رخت‌خواب دوردور زدن نیست. گاهى لازم است رفیق‌ترین رفیق، دستش را بلند کند و محکم بخواباند تو گوش آدم که به خودش بیاید. که کج نرود. که خودش را دوباره پیدا کند. گاهى هم لازم است که آدم دست رفیقش را بگیرد، ببردش تیمارستان، بدهدش دست روان‌پزشک حاذقى که حالش را جا بیاورد.
بع‌له.


January 15, 2014 ·

ژاپن اونطوری ، ایران اینطوری
فرانسه اون طوری ، ایران اینطوری
...
ما هم که همه اون طور ، اشتباهی افتادیم یه جای اینطور !


January 14, 2014 ·

همه « ژان رنو » رو با نقش « لئون » به خاطر میارن
من قبل تر از اون یه فیلم کمدی فرانسوی دیده بودم که در اون نقش ی شوالیۀ قرون وسطایی رو بازی می کرد که با یکی از یاران نامرد و فرومایه ش در زمان سفر کرده و به عصر حاضر اومده بودن .
صحنه های خنده دار بامزه ای داشت ؛ از جمله اون دوست تحفه ش هی می رفت از توالت فرنگی آب می خورد و داد می زد : چشمه ! چشمه ! چه چشمۀ زلال و خوبی !
ی بار هم که شوالیه رو قال گذاشته بود ، شوالیه تلفنی بهش گفت : ببین ما داریم می میریم .
اون گفت : از کجا میدونی ؟
_ دهنتو بو کن . می بینی بوی بد میده ؟ این یعنی مرگمون نزدیکه ! ( چون مسواک نمی زدن )
بعدش یارو دستشو می خونه و میگه : مسواک و خمیر دندون که باشن دیگه دهنمون بوی بد نمیده . پس نمیمیریم :))
و بعدش هم رفت و به شرارت هاش ادامه داد



January 14, 2014 ·

هاها
انقد النگ دُلنگ کردن رفتن گلدن گلاب _ گُلاب نه ، گِلاب :)))
بعدش خوش لباس ها رو که اعلام کردن خورد تو پوزشون
« همانا زیبایی در سادگی است »
البته بین همینا هم من از 1-2 تا خوشم اومد :/
عجب دنیایی !



January 14, 2014 ·

دیروز این برنامه ها و مراسمشون یه کم دیگه بیشتر کش پیدا میکرد منم واسه شارون فاتحه می خوندم
داشت مرد نازنینی میشد ها !
* اون آقاهه اومد گیتار می زد و می خوند ، زرتی زدن قطع کردن برنامه رو . خُ تیکۀ قشنگش همون بود که :/
اون یکی م که مناجات می خوند با آهنگ ، چقد قشنگ بوود ! :)
چرا من از ریتم آهنگ « هاواناگیلا » خوشم میاد ؟


to از آفرینندگان خوشی های کوچک تشکر میکنم

ممنونم از همسر مهربونم که یکی از بهترین اتفاقهای زندگیمو رقم زد...

یه عصر تابستونی چون علاقه زیادم رو به مکانهای تاریخی میدونست ازم خواست که بریم کاخ نیاورون، منم بعد کار مستقیم رفتم اونجا.طبقه بالا رو خوب گشتیم، جالب بود همه پرسنل اونجا با لبخند سلام میدادن و راهنماییمون میکردن!! بازم چیز عجیبی احساس نکردم و ادامه دادم تا اینکه رفتیم طبقه پایین دیدم بازم پرسنلی که بالا بودن الآن پایینن!ولی هیچ شکی نکردم...واستادم یکی از میزها رو نگاه کنم که خانومه گفت باز کنین کشوهاشو این از فلان موقع مونده، منم گفتم خوب آثار تاریخیه دست نمیزنم، گفت اشکال نداره ببینین چقدر قدیمی و زیباس.تا کشو رو وا کردم دیدم یه جعبه تزئین شده جواهر:OO. همه دست و جیغ و هورا تو موزه.وااااای همون لحظه پیام ازم خواست باهاش ازدواج کنم ،من که از شوک همه بدنم میلرزید "بلــــی" رو دادم. لحظه بینظیر و فراموش نشدنی بود...هیشکی بالا نمونده بود همه از مسئول تا کارمند چون از قبل باهاشون هماهنگ شده بود پایین بودن و تو شادیمون شریک شدن...خیلی خوشی بزرگی بود که دوست داشتم براتون تعریف کنم...ممنونم پیام مهربونم



ماندن یا نماندن
سوال این نیست
آی که چشم های تو می گویند : بمان!
می مانم
حتا اگر جهان را
بر شانه های خسته ی من
آوار کرده باشی.

حسین منزوی


January 14, 2014 ·

از خلال سطرهای یه وبلاگ ، از پست های مربوط به سال 2002 ش ؛ 12 سال پیش :))
« یکی خوابش سنگین میشه تخت میشکنه
بعد که از خواب میپره دستش میشکنه
فرداش از مرحله پرت میشه پاش هم میشکنه
میزنه به سرش سرش هم میشکنه
همون یارو خودش رو میزنه به اون راه گم میشه
کلی اعصابش خوردمیشه نوار خالی گوش میده
یه هو می خوره زمین تا خونه سینه خیز میره
جلو پمپ بنزین سیگار میکشه میگن آقا اینجا پمپ بنزینه سیگارنکش میگه اهه من جلو بابام هم سیگار میکشم
یه روز میخوره به شیشه میگه عجب هوای سفتی
روز بعد میخوره به دیوار کمونه میکنه
فرداش باز میخوره به دیوار میگه ببخشید
پس فرداش باز میخوره به دیوار وای میسته پلیس بیاد
بعد از این همه اتفاق بی هوا از خونه میره بیرون خفه میشه
زندگی سختی داشته ها نــــــــــــــــــه!؟»



January 14, 2014 ·

خواب ببینی قراره بری جایی که نویسندۀ محبوبت هم اونجا باشه
توی خواب هی تمرین کنی چجوی ازش تشکر کنی بابت کتاباش و اینکه چه حسی بهش داری و چی ازشون گرفتی

January 13, 2014 ·

می فرماد : « از هر لحظه و ثانیه لذت می برم و غرق در گذشته وآینده نخواهم شد »
خب تصمینی هم هست که غرق در یک یا چند « حال » دیگه هم نشیم که به طور موازی جریان دارن؟
اصن عیبی داره ؟
خب نتیجه ش که همون لذت بردن از لحظه و ثانیه س .. دیگه بقیه شم لابد بستگی داره به ی چیزایی ..


January 13, 2014 ·

این آدم اولش سُر خورد به سمت پذیرش
اما یاد جدّ کبیرش افتاد و پا پس کشید ..
جاذبه ئی اما در کار بود . ناچار لغزید اما انکار کرد
انکار و انکار ، و زمان در کار ساختن داستانی تازه بود
حالا که مطمئن است ؛ مصمم است از سرباز زدن ، تازه می فهمد انکار فایده ای نداشته و « نقش » دیری ست که بر روحش مهر شده
می فهمد که هنوز هم سخت است ؛ با وجود تمام آگاهی که به پایان این راه دارد
* شاید هم ندارد ؟ ولی بند که بر پا دارد ! همین کافی ست



می خوای بگی: دیگه به اینجام رسیده (با بردن دست به سمت گلوی خود)
.
.
.
I've had it up to here with my kids
"دیگه از دست بچه‌هام به اینجام رسیده!"

تنها انتظاری که در مقابل آموزش ازتون داریم، لایک کردن هست
با لایک کردن از ما و تیم ما حمایت کنید


January 12, 2014 ·

و ایضا آشوب عشق های دیگری غیر از فقط قد و بالا
* زیبایی شناسی آدمها برای من شاید کمی فرق کنه ؛ صرف چشم و ابرو و ... نیست که برای من زیبایی داره . معمولا « نگاه » و هشیاری و حساسیت خاصی که در هر نگاه هست جذابیتش چندین برابر خود چشم هست ، شکل گوشۀ چشم ها ، چین و شکن زلف ( از جهت اینکه فرق از کجا باز میشه و انتهای زلف به چه حالتی ختم میشه ) ، حالت های ابرو که حس صاحبش رو انتقال میده ، گوشۀ لبها ، ..
همممممممم
بسه دیگه !
فیلینگ زهد و تقوا پیشه کردن

ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﻗﺮﺑﺎﻧﯽ-Alireza Ghorbani

آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم ...


s feeling eey baabaa !!!

نداره دیگه !
این حس منو فیس بوک برای استتوس کردن نداره :
ویسپرینگ « شمس الضحی » ( بای حسام الدین سراج و محسن نفر )


January 12, 2014 ·

کلا تابش نور آفتاب بعد از برف و بارون و ابر و .. خلاصه بعد از هر غیبتش ، اصلا هر روز صبح ، برای من در حکم همون « فرج بعد از شدت » هست که میگن .


January 11, 2014 ·

یه کلاغه هست چندروزه وقتی قار قار می کنه ناخودآگاه به گوشم میاد که میگه : « فایر ! فایر ! »


January 10, 2014 ·

توی پیج یه ورزش تناسب اندام ، تصویر یه خانوم زیبا و خوش اندام رو گذاشتن با حداقل پوشش .. البته هدف ورزشیه کاملا
بعدش ایشون یه فیگور ورزشی گرفت
نوشتن : یه حرکت برای تقویت ... کجا ؟
( اینو باید اعضای پیج جواب بدن )
نزدیک بود بنویسم « تقویت چشم » اینو شیطون همزادم درگوشم زمزمه کرد
ولی از خدا ترسیدم و امکان بن شدن رو دادم اینه که تقوا پیشه کردم و فورا از صحنه متواری شدم
:)))



anuary 10, 2014 ·

یکی از باگ های خلقت موردیه که توی حافظه و ذهن من وجود داره :
تا بیام برای یه چیزی جای مناسب پیدا کنم به اندازۀ آفرینش یه اثر هنری طول می کشه = رگه هایی از ایدئالیست بودن که مدتیه سعی دارم کمرنگ ترش کنم
بعد ی مدت متوجه میشم بهتره بذارمش جای دیگه
این اسمش مرتب کردنه اما برای همه نه برای من ! مفهوم واقعی ش توی زندگی من از زیر بار این اسم شونه خالی می کنه و دفۀ بعد که دارم دنبالش میگردم به خودم میام می بینم دارم زیرلب به خودم غر می زنم که :
« باز اینو کجا گذاشتی ؟ »
* میشه لطف کنین یاد اون جونور معروفه نیفتین ؟ از اسمش خوشم نمیاد


January 10, 2014 ·

از این دنیای وانسی تا حالا این هنری عزیز گوگولی تونسته با اختلاف زیادی رقباشو کنار بزنه و قلب منو تصاحب کنه
تغییرات آتی رو حتما به اطلاعتون می رسونم :))

January 10, 2014 ·

Rumpel: Love is the most powerful magic .. so the cure must be extreme
s01/ ep10 " 7:15 A. M.

January 10, 2014 ·

اسنیپ ، اسنیپ ، سوروس اسنیپ
امروز تولدش بود
تولدش مبارک
و همچنان تولدش در سرزمین هایی که افتاب 9 ژانویه درشون غروب نکرده باشه ادامه داره
*وندز آآپ !


January 9, 2014 ·

ی دورانی بود خنده دارترین سوتی و ماجرای نکته دار زندگیمون این بود که بگیم : فلانی از مشهد اومده ، تعریف میکنه تبلیغات « گلاب نادر ، چهل گیاه نادر » رو جای مناسبی ننوشته بودن !


January 9, 2014 ·

دیگه کار به جایی رسیده که دارن خرسای قطبی رو هم از « سرما » نجات میدن
حالا عمو یادگار بره تو غار یا اصن بی خیال شه امسال ؟


was watching The Adventures of Sherlock Holmes (TV series).

“My mind," he said, "rebels at stagnation. Give me problems, give me work, give me the most abstruse cryptogram or the most intricate analysis, and I am in my own proper atmosphere. I can dispense then with artificial stimulants. But I abhor the dull routine of existence. I crave for mental exaltation. That is why I have chosen my own particular profession, or rather created it, for I am the only one in the world.”
― Arthur Conan Doyle, The Sign of Four
البته توی سریالش ابتدای اپیزود « رسوایی در بوهم » اینو میگه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد