January 7, 2014 ·

http://hoseinvahdani.com/blog/wordpress
« هی دورش را انبوهی از لباسها و ظرفها و کاغذها و میگیرد که دلش نمیآید دورشان بیندازد. یک سال، دو سال، ده سال، شانزده سال هم که شده یک دانه پیچ را نگه میدارد که شاید روزی، سوراخی به اندازهاش پیدا شود و آن پیچ به کار آید. که نمیآید هم. هیچ سوراخی وظیفهی خودش نمیبیند که خودش را به اندازهی آن پیچِ منتظر گشاد کند تا شانزده سال صبر و انتظار به ثمر بنشیند. »


January 7, 2014 ·

امروز دقیقا داشتم به چیزی مشابه همین فکر می کردم
باید گاهی فاصله بگیریم ، از هرچیزی که از شدت دوست داشتنش بهش چسبیده ایم ؛ گوشوارۀ زیبایی شده که عاشقانه بر گوش آویخته ایم اما از دیدنش ناتوانیم .
فاصله بگیریم هر از گاهی ؛ دودستی هرچیزی/کسی را که عزیز است بچسبیم ،مقابل چشمانمان ، نگاهش کنیم و جلوه ای دوباره به آن ببخشیم .
خودمان را در آن ببینیم
گاهی ..
شاید هر روز حتی

ناطور دشت

از فرانسوا موریاک خوندم :

ما از افراد نزدیک خودمان بیشتر از دیگران بی خبریم ...
کسی را که کنارمان است دیگر اصلا" نمیبینیم ...


کلا یا خیلی از مد و جَو جلوئم یا خیلی عقب !
الان شرلوک 3 اومده ، تازه اونم بعد بیش از ی سال ... درست میگم ؟
من دارم 2شو می بینم . چون ازش چیزی یادم نیس . فرض کنین اصن ندیده باشمش
این کارام با اون وقتایی که عاشق ی رنگی میشم بعد 3-4 ماه می بینم شده رنگ سال جدید ، به در


اصن امسال اسکی بازی و این حرفا به آلمانیا نیومده ها !

بعد از کمای شوماخر، گویا انگلا مرکل هم مصدوم شده بود


January 6, 2014 ·

« هنری ! منم توی کتابت هستم ؟ »
* می دونم هستم . راستشو بگو :)))


Mr Gold: You know Sheriff , they say dreams .. dreams are memories.. memories of another life .
s1/ep7


January 6, 2014 ·

اصن آدم یه نولان راس داشته باشه تو زندگی ش با یه دونه ایدن مثیس
دیگه بس دنیا و آخرتشه
به همون دابل اینفینیتی !


January 5, 2014 ·

ای در تله افتادگان !
آی لاو یو
آی لاو یو
:))))))))


قراره یه میمون بخرم

یه جملة الکی که هرکی واسش کامنت گذاشت تو تله میفته و باید یکی از جمله های منتخب رو بنویسه و به همین ترتیب بقیه رو تو تله بندازه


January 5, 2014 ·

هاگرید : راستی هری ، اگه اون پسرخالۀ کله پوکت خواس اذیتت کنه می تونی بش بگی یه جف گوش براش میذاری که به اون دُمش بیاد !
هری : ولی هاگرید ، ما که بیرون از مدرسه اجازه نداریم جادو کنیم . تو که اینو می دونی !
هاگرید : آره می دونم ، ولی اون نمیدونه :))


Dumbledore: Harry, do you know why Professor Quirrell couldn't bear to have you touch him?

[Harry shakes his head]

Dumbledore: It was because of your mother. She sacrificed herself for you, and that kind of act leaves a mark.

[Harry reaches up to touch his scar]

Dumbledore: No, no. This kind of mark cannot be seen. It lives in your very skin.
Harry: What is it?
Dumbledore: Love, Harry. Love.


Hagrid: Crikey, I'd love a dragon.
Harry: You'd like a dragon?
Hagrid: Vastly misunderstood beasts, Harry. Vastly misunderstood.
هاگرید ، مدافع حقوق اژدهایان بینوا


Ron: You're a little scary sometimes, you know that? Brilliant... but scary.
یکی از آدم اینطوری تعریف کنه ! :))


همیشه آخر فیلم 1 گریه م میگیره ؛ تقریبا بدون استثنا همیشه
وقتی رُن ، هرمیون و هری امتیاز میگیرن و اونطوری به هم نگاه میکنن ، دامبلدور که توضیح میده ، اون 10 امتیاز نویل ، قیافه ش ...
وقتی دکور سرسرای عمومی عوض میشه
قیافۀ مک گونگال و هاگرید ، وقتی هاگرید ناخودآگاه دست میزنه براشون
وقتی همۀ گریفندوریا کلاهاشونو میندازن هوا ، و دراکو کلاهشو از سرش بر میداره


توی هر ماجراجویی یه نفر که اطلاعاتش زیاده باید همراه آدم باشه
مث هرمیون که بچه درسخون بود
مث کیت سریال لاست که با پدرش شکار میرفت و طبیعت وحشی رو تا حدودی می شناخت


ینی مخلص خون تک شاخم که رنگش سیلوره :)))


January 4, 2014 ·

فکر کنید !
هری و دوستاش توی کتاب 1 فکر می کردن اسنیپ میخواد سنگ جادو رو بدزده !
حالا خوبه به نظرشون رسید می خواد بدش به ولدمورت ؛ وگرنه اسنیپ بیچاره که آرزویی جز مردن و ملحق شدن به لی لی نداشت


اونطور که هرمیون از روی کتاب خوند ، نیکلاس فلامل سال گذشته 665 مین سالگرد تولدش رو جشن گرفته بوده
یعنی وقتی مرد 666 سال داشت !
عجب عددی !
* البته اینجا نوشته حدودای 665 سال عمر کرده:
http://harrypotter.wikia.com/wiki/Nicolas_Flamel


" It shows us, nothing more and less, than the deepest and most desperate desires of our heart ..
now you, Harry !
have never known your family you see them standing beside you.
but remember this Harry ;
this mirror gives us neither knowledge nor truth , men have wasted away in front of it , even gone mad ..
It does not do to dwell on dreams and forget to live "
__ Albus Dumbledore


« خوشبخت ترین آدم کسیه که وقتی توی آینۀ آرزونما نگاه بکنه ، خودش رو همون طور که هست ببینه »
__دامبلدور


« نباید اینو می گفتم !
دیگه سوالی نباشه . این خیلی محرمانه س »
یه روز رو توی تقویم جادویی مون بذاریم به اسم « روز گفتن رازهامون به هاگرید » :)))


انگار این ورد رو یه جادوگر ایرانی خوش ذوق اختراع کرده خیلی سال پیش :
« وینگاردیوم له وی ئوسا »
آدم چندبار که تکرارش می کنه وارد مقولۀ بشکن و بالا بنداز و حتی قرکمر و دیشدام دارام میشه :)))


بعد از کلاس فلیت ویک ، وقتی رُن ادای هرمیونو رو درمیاورد هم می خوام لُپای رُن رو گااز بگیرم هم دلم واسه هرمیون میسوزه ؛ با وجود خودنمایی های بچگونۀ اعصاب خورد کنش . آدم دلش میخواد بغلش کنه ؛ فلفلی !


هری : اگه احمق بازی دربیارم چی؟
هرمیون : احمق بازی درنمیاری .. این تو خونت هست .
رُن : چرا بهم نگفته بودی پدرت هم یه جستجوگر کوئیدیچ بوده ؟
هری : تا حالا نمی دونستم !


اینکه دشمن هری توی تعیین سرنوشتش نقش مهمی داره :
غیر از ولدمورت ، دراکو به عنوان نمونۀ کوچکتر و کمرنگ تر ، هری رو به چالش در جاروسواری دعوت می کنه ؛ در حالی که ناخواسته باعث میشه هری به عنوان جوان ترین جستجوگر قرن انتخاب بشه و کلی موفقیت کسب کنه


I confessss I love D. Malfoy's broomstick riding


فرستادن « یادآور » برای نویل یه تناقض بامزۀ بزرگ توش هست :
یادش نمیاد که چیو فراموش کرده !
منم گاهی اینطوری میشم :)))


موقعیت :
کلاه گروه بندی روی سر هاگرید سال اولی !
:)) یعنی بهش چی گفته ؟


هری از همون اولش نشون داد آدم قدرشناس و فهیمیه
وقتی شب اول مث بقیه نرفت توی رختخواب گرم و نرمش بخوابه و خیالش بابت درزلی ها و همۀ بدیهای دنیای ماگلی راحت باشه ، جاش نشست پشت پنجره و تو تاریکی با حغدش به دنیای جادویی خودش خیره شد
این آدمیه که وقتی بزرگتر میشه می تونه نسبت به سن و موقعیتش نتیجه گیری های خوبی داشته باشه و نسبتا خوب واکنش نشون بده
دوستت دارم هــری


این اصطلاح انگار بیش از همه به خاطر استفاده ش در فیلم 1 هری پاتر مطرحه
لااقل من که اینجوری فهمیدم
Hermione Granger: Holy cricket, you're Harry Potter!

Holy cricket : interjection showing an extreme form of surprise that can be used for both positive and negative moments of sudden enlightenment (like an epiphany)


Hagrid :
" .. and his name was .. V
uh ! his name was Vvv.. "
Harry :
"Maybe u should write it down "
Hagrid :
" No, I can't spell it . all right.. Voldemort "



« در سرنوشت تو بوده صاحب چوبدستی ئی بشی که لنگه ش پیشونیت رو زخم کرده »
__ اُلیوندر
* الیوندر رو خیلی دوست دارم ولی به نظر میاد رفتارش با هری ی جور خاصیه . انگار سایه ای از غرور عقابهای ریونکلا همیشه توی برخوردش با هری هم حس میشه



is feeling I love magic world.

اون تابلوی «پاتیل درزدار» که اولش مشخص نبود
و ی دفه واضح شد


اینکه هاگرید جلوی دُرزلی ها با چترش ! آتیش روشن میکنه یعنی داره جلوی ماگل ها از جادو استفاده می کنه دیگه :/
میدونم قبلا هزار بار گفته شده ولی « من » نگفتم


وارنینگ !
احتمال داره طی ساعات آینده اینجا شاهد ابراز احساسات لحظه به لحظۀ سیلوری بابت دیدن فیلم محبوبش باشین
براتون صبر و طاقت می طلبم از درگاه خداوند متعال


هنرپیشۀ پتونیا رو دوست دارم
خوب بازی می کنه
اونجا توی باغ وحش که دید دادلی جونش توی قفس ماره گیر افتاده چه جیغی زد ! قیافه ش خیلی باحال شده بود :)))


هری پاتر 1
البته اونی که دیلیتد سینز داره :))
پتونیا بدبخ داره تخم مرغا رو می شکنه ، یکی یکی از توشون نامۀ هاگوارتز میاد بیرون
قربون اون حس شوخ طبعی و در عین حال دوراندیشانۀ دامبلدور !


January 3, 2014 ·

این دانشمندای بیولوژیست و مرتبط با موضوع چیکار می کنن پس ؟
من اگه بودم ، جای جاروبرقی یه موجود زنده می ساختم ؛ ی چیزی شبیه مورچه خوار ، قلقلی و با یه خرطوم . این بی صدا بشینه گوشۀ خونه ، هروقت حس کرد _ دقیقا حسگر قوی باید داشته باشه _ جایی چیزی ریخته که باید تمیز بشه ، بیاد با خرطومش بخوردشون . همه چیو ! از نخ و کاغذ و .. گرفته تا مایعات و .. حالا سر خرطومش اسفنجی باشه یه تی هم بکشه کف آشپزخونه رو بد نیست . همونا بشه آب و غذاش . برای بخش خروجی م یه کیسه داشته باشه قابل تعویض . این خروجی ش باید به شکلی باشه مثلا جای سوخت بشه استفاده کرد . حالا جامد ، مایع ، .. خلاصه هدر نمیره . از خاک به خاک !
موجوده باید قابلیت راه رفتن رو سقف و دیوار رو هم داشته باشه


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد