بینوایان‌نوشت

دلم می‌خواهد بنشینم و فقط عکس‌های بینوایان را نگاه کنم؛ یا اپیسودهاش را دوباره ببینم و ... ولی همان اندوه و تلخی همیشگی‌اش مانع می‌شود.

Image result for les miserables bbc

امروز دو قسمت آخرش را از روی فلش پاک کردم و گفتم «باشد برای بعدتر» و به دیدن چهرة زیبای لی‌لی کالینز در To the Bones رضایت دادم.

Image result for ‫انیمیشن قدیمی بینوایان‬‎

به‌جز انیمیشن قدیمی این اثر، بقیة اوقات، داستان را تا زمانی خیلی دوست داشتم که ژان وال‌ژان سراغ کوزت می‌رود و او را از دست تناردیه‌های ایکبیری نجات می‌دهد. بقیة داستان به صرف خود ژان وال‌ژان و عشقش به کوزت و پایبندی‌اش به تعهدش و همچنین، تقابلش با ژاور برایم جذاب بود و البته توی کتاب، به‌خاطر جزئیات قشنگ داستان. منظورم شخصیت کوزت است. به‌اندازة فانتین برایم جذاب نبوده. شاید بیشتر به این علت باشد که ژان وال‌ژان بدجور برای او می‌ترسد و از او محافظت می‌کند؛ طوری که همیشه او را در قفسی نادیدنی نگه می‌دارد.

از کوزت و ماریوس این سریال هم خیلی خوشم نیامده :/

Image result for les miserables bbc

عاشق شخصیت آن کشیشی هستم که در دهکده به ژان وال‌ژان اعتماد کرد و شمعدان‌های نقره را هم به او بخشید و شمعدان‌ها شدند آینه و چراغ راه وجدان ژان.

زنان کوچک_ نسخة BBC

یکی از خوبی‌های این سریال کوتاهی اش بود که در سه اپیسود تمام شد و البته جزئیات خوبی هم داشت و بله، بله! این نسخه را هم نگه می‌دارم! 

مِگ مارچ، با آن دهان خوش‌فرم و دندان‌ها و چال لپ‌ها، محبوب و دوست‌داشتنی است. چقدر ارتباطش با مادر و خواهرانش قشنگ است. با اینکه دختربزرگه است، لوس بانمک و عزیزدل پدر و مادر است.

Image result for willa fitzgerald Image result for willa fitzgerald in little women

مگ عزیز دل من! وقتی اولین بوسه سهم مارمی بود!

جو خوشکل و خشن که دنیای بزرگی در سر دارد، عاشق خانواده اش است و به‌خاطر مگ حاضر است خواستگار محجوب او را از خانه بیرون کند یا تمامی سعیش بر این است بث خوشحال و سلامت باشد. آنجا که گله کرد «همة خوشگذرانی‌ها نصیب ایمی می‌شود و من همیشه باید کار کنم»، به او حق دادم ولی من هم، مثل او، زندگی مستقل و به سبک خودِ آدم در نیویورک و کار و تلاش برای هدفی بزرگ‌تر و همراهی با انسان‌هایی عمیق و اهل عمل و مطالعه را خیلی خیلی بیشتر از خوشگذرانی‌های ایمی  می‌پسندم.

آقای لارنس هم خیلی خوب بود؛ بیشتر برای اینکه دامبلدور نقش او را بازی می کرد، مایکل گمبون با آن صدای قشنگ و انگشت‌های کشیده، که وقتی به لوری گفت «من به جای جو باهات میام سفر» خیلی عالی بود! خود تدی لارنس هم واقعاً خوب بود؛ مخصوصاً وقتی احساساتی می‌شد و نگاه‌های محبت‌آمیزش با چال لپش همراه می‌شد.وای وای! جان هم عالی بود و همچنین پروفسور بیر آلمانی.

Image result for maya hawke

اوع اوع! هنرپیشة جو دختر اوما تورمن و ایتن هاوک است!


سفید نابه‌کار

۱. اه ه ه ه ه، تف!

دوباره به پوست سیب‌ها واکس زده اند و باید، قبل خوردن، پوست زیبا و مفیدشان را  دور بیندازم.

۲. مثل پرروها نرفتم باشگاه و می‌خواهم بروم خرید و شاید کمی پیاده روی.

۳. آهنگ ای داد از گروه سِون.

۴. لِجِن ...

ویت فور ایت!

دِری (بارنی استینسن)

معتاد شدم رفت (ابتدای فصل هشتم هستم)

بینوایان

ووع!

مگر پدرِ کوزت همین مرتیکه، فلیکس، نیست؟ پس این پایان اپیسود اول چه بود؟! هیممم! مگر اینکه ماجرای گریه‌کردن فانتین مال خیلی بعدتر از رفتن فلیکس باشد. یعنی عجله کردم؟

ـ ژان وال‌ژان‌ش عالی است! خیلی پسندیدم. دوست دارم زودتر او را در مقام شهردار مادلن ببینم. دهکدة آن کشیش مهربان اول داستان بینوایان هم زیباست و از آن زیباتر جاده‌اش است.

Image result for les miserables bbc one

دلم برای ژروه کوچولو چقدر چروک شد!

آقای پونتمرسی هم خیلی خوب بود. امیدوارم کوزت و ماریوس خوبی هم داشته باشد این سریال. از آنجا که نسخة فیلمی/ سریالی دیگری از این داستان ندارم، حتماً این مجموعه را نگه می‌دارم. معمولاً سریال‌های این شبکه هم طولانی نیستند.

Image result for les miserables bbc one

هنرپیشه های فانتین، ژاور، ژان وال‌ژان

دوباره‌نوشت

گری اولدمن

یعنی پسر بزرگه قشننننگ خودِ جیمز سیریوس پاتره!

دیشب اومده بود خندوانه واسه ادابازی

ئه من دیشب گفتم این شبیه همونیه که تو کلیپ سوسن خانوم و اینا می‌خونه ها! نگو خودشه!

پدفوت در لی‌لی‌پوت

فیلم دوم جانوران شگفت‌انگیز را دیدم. ته ذهنم توی هر لحظه منتظر هیجان و پیچش بیشتری بود اما حالا ناراضی نیستم. به هر حال، هنوز بخش سوم فیلم مانده و جنایات گریندلوالد باید رابط بین بخش اول و سوم باشد. نَگینی و ماجراش خیلی خوب بود؛ همچنین گذشتة لیتا لسترنج و هنرپیشه‌اش. این وسط، تینا طفلک، یک‌جور به‌دور از انصافی، عنصر زیادی و دست‌وپاگیر به چشم می‌آمد! دامبلدورش خوب بود، خیلی خاص و خوب بود اما کم بود. ترکیب جود لا و دامبل خیلی عالی است! هنوز نمی‌توانم درمورد هویت واقعی کریدنس اظهارنظر کنم. فکر کنم رولینگ کارش را خوب بلد است و نباید ناامید بود.

ـ بعد از دیدن اتفاقی آن فیلم از وودی آلن، خیلی وحشتناک حمله کردم سمت داشتن چندتا از فیلم‌هاش تا بلکه روزگار با پس‌گردنی مرا بنشاند پای دیدنشان. نشان به آن نشان که فکر کنم سه‌تا را دانلود کردم و هیچ‌یک دیده نشد. البته طبق برنامه‌ریزی و سرعت و وقت فیلم‌بینی من، کاملاً استاندارد و منصفانه است. ولی چقدر اسم‌هایشان قشنننگ و وسوسه‌انگیز است! عوضش چند روز پیش‌، نرم‌نرمک و طی یک روز، فیلم خوشکل Shape of water را دیدم و آخرش هم نفهمیدم سیریوس بلک‌ِمان (گری اُلدمن) کجای فیلم بود! شاید من اشتباه کرده باشم!

گری الدمن همان سال اسکار گرفت و من فکر کردم بابت بازی در این فیلم جایزه برده که الآن فهمیدم اشتباه می‌کردم.

گری اولدمن

با پسرهاش
اسم پسر بزرگش: گالیور! ای خدااا!!

پادشاه گوگولی

ووع! آنتونی هاپکینز در نقش شاه لیر؟

موخوام!

کشف یهویی

اون فیلمه بود نمی‌دونم کِی (چند وقت پیش) نوشتم که دقایقی از اون رو دیدم و متیو مک‌کانهی بازی می‌کرد اما نقشش خیلی باحال نبود و از داستان فیلمه خوشم اومد و فلان و اینا ... اسمش هست برج تاریکی و از روی رمان استیون کینگ ساخته شده



Image result for ‫دانلود فیلم برج تاریکی 2017‬‎

خل وقت‌نشناس

یک‌ساعت پیش، آفتاب گرم نرمی افتاده بود روی دستم. دلم خواست زانوهام را دراز کنم وسط گرما-نرمایش و اکو جانم را بخوانم و جف ویکتور گوش کنم.

گفتم بگذار این فصل تمام شود؛ بعد لنگ‌درازی و استراحت! اما آفتاب حرکت کرد و الآن افتاده سمت چپ میز و توی چشمم. پتو را می‌آورم و قبل از حسرت‌خوردن،‌دنبال تکه‌ای از نور می‌گردم. مجبورم سرم را خیلی نزدیک مودم قرار بدهم. از هیچی بهتر است!

با این آهنگ‌ها شاید از گم‌شدن در فضا و بین اجرام آسمانی هم کمتر بترسم؛ مخصوصاً با این آهنگ «آندرومدا».

بروم تا همین یک تکه نور مشروط هم از دستم نرفته!

خیلی دور، همان دور

یکی هم هست توی دنیا به اسم گیبریل من Gabriel mann اسم دارد به این خوبی، آرامی؛ انگار ترکیب فرشته و انسان (جبرئیل- آدم؛ اگر با تسامح، «ن» تکراری ته آن را ندید بگیریم). چهره‌اش آرام، صداش آرام، بی هیچ حرف و حاشیه‌ای ته دنیاست انگار. نقش شخصیت مورد علاقه‌ات را هم خیلی خوب بازی می‌کند و بهت القا می‌کند می‌تواند دوست خیلی خوب و معتمدی باشد.

Image result for gabriel mann movies and tv shows

رقص نت‌ها و احساس سرخوشی

دوتا آلبوم از جف ویکتور پیدا کرده‌ام که خیلی ارامش‌بخش و مناسب تقریباً هر حالی‌اند (Reflection و Night Sky) تصویر روی جلد دومی هم خیلی خیال‌انگیز و کُشنده است!

از آن «خدا نصیب کند!»هاست.


ساری‌گلینِ حسین علیزاده و ژیوان گاسپاریان به‌قدری عالی و سحرانگیز است که امروز فهمیدم می‌توانم با آن حتی «شایگان»ی راه‌رفتن را تمرین کنم! چیزی که ماه‌ها کنجکاو کشف‌کردنش بودم!


بعد از گوش‌دادن به داروگ: شجریان که همیشه اصل اصل اصل مطلب است!

حالا این‌طور هم نیست که هرروز نامجو گوش بدهم ها!

عجیب این‌که وقتی نامجو از سیاوش قمیشی می‌خواند (طلوع) با رغبت گوش می‌دهم و حتی باز هم پلی‌اش می‌کنم.

گوگولی‌ْآهنگ!

آهنگ «زندگی» محمد علیزاده به نظر من طوری است که انگار خرس قطبی مهربانی دارد قر می‌دهد و آواز می‌خواند.

Image result for funny polar bearImage result for funny polar bear

(این تعریف بودچون هیچ هدف بدی پشت این جمله نیست و در ضمن، آهنگ خاطره‌انگیزی هم شده؛‌چون هفتة پیش، با توتوله، در فروشگاه آن را شنیدیم و بعدش هم شد یکی از آهنگ‌های منتخب تولدش)

[لینک گوش‌دادن/ دانلود آهنگ]


این هم دقیقاً منم ؛ دیروز توی باشگاه وقتی می‌خواستم رول بزنم!

Image result for funny polar bear

تازه بعدش که باید مچ پاهام را می‌گرفتم و در حالت تیزر به دو طرف بازشان می‌کردم ... فکر کنم هیچ خرس قطبی‌ای در چنین حالتی دیگر عکس ندارد!

چلچلة بی‌قرار سقف فروریخته

یک جستجوی الکی‌طور، برای نام یکی از آهنگ‌های جذاب جسی کوک، مرا رساند به این زیبارو

Image result for Malu TrevejoImage result for Malu Trevejo

Malu Trevejo

دلم می‌خواهد این ویدئو را ببینم:

Image result for Malu Trevejo mp3


ربطی به هم ندارند فقط نام آهنگشان خیلی شبیه هم است.

و بعدش دیدم ای بابا! این فیلم هم سال‌ها پیش ساخته شده

Chronicle of a Death Foretold 1987

(گزارش مرگ از پیش اعلام‌شده؛ بر اساس داستان‌واره‌ای  از مارکز)

و پسر آلن دلون هم نقش اصلی را بازی می کند.

از سال‌ها پیش، شیاطین درونم گاهی آرزو می‌کنند فیلم یا سریالی از روی صد سال تنهایی ساخته شود؛ از طرفی، با به‌یادآوردن اینکه معمولاً نسخه‌های تصویری حق مطلب را ادا نمی‌کنند، زود آرزویشان را قورت می‌دهند.

دانشمندان باید روزی را در تاریخ بشری اختراع کنند که اقتباس‌های تصویری بتوانند روسفید بیرون بیایند.

غرق‌شدن در امریکای لاتین به‌وقت تابستان

ــ بعد از چندسال به رؤیای بازخوانی چند کتاب دوست‌داشتنی‌ام جامة عمل پوشاندم و راضی‌ام. الآن با جرئت بیشتری این روند را ادامه می‌دهم و نام وقت‌تلف‌کردن بر آن نمی‌گذارم.

دیروز هم ساندترک‌های خیلی زیبای فیلم عشق در زمان وبا را دانلود کردم و گوش دادم. دلم برای نیلده‌براندای زیبا و فرمینای باوقار تنگ شد. فیلمش را دانلود کردم.

اینجور وقت‌ها، احساس می‌کنم گل بزرگ گوشت‌خواری از درون تاریکی جنگل‌های آمازون به‌سمتم می‌آید (انگار چیزی از تیتراژ فیلم یادم مانده) و مرا در گرما و بی‌خیالی به بعضی چیزها و توجه به چیزهای متفاوت‌تری فرومی‌برد.

ــ دیروز، سرظهر و زیر تابش داغ خورشید، وسط خیابان بی‌درخت راه می‌رفتم و به‌سمت چپ که پیچیدم (همان مسیر که به سه‌راه معروف می‌رسد) انگار در فضایی مثل کتاب اوا لونا راه می‌رفتم. فقط یک‌عالمه درخت و شرجی هوا کم بود. و من خوشحال بودم که با وجود گرما، نسیم خوبی می‌آمد و از خیابان هرم داغ و بوی شاش گربه (به‌نقل از بچگی‌های اوا) آدم را احاطه نمی‌کرد.

ــ سلام جسی کوک و شب‌های متروپولیس!

ــ از لحظات آخر برنامة دیشب بعد از بازی برزیل و نیجریه خیلی خوشم آمد؛ وقتی با اوکتاویو درمورد تلفظ صحیح نام‌های برزیلی صحبت می‌کردند.

«ناقوس‌های دود و زرنیخ»

از یک کار مهران مدیری خیلی خوشم آمده؛ سال‌ها پیش، در مصاحبه‌ای، گفته بود از اشعار لورکا خوشش می‌آید. به‌تازگی فیلمی ساخته به نام ساعت پنج عصر که اسم یکی از شعرهای معروف لورکاست (شاید معروف‌ترینش). قسمت جالبش برای من این است که شعر لورکا مرثیه و به‌شدت تلخ است اما فیلم مدیری طنز و البته به‌احتمال زیاد، طنز تلخ هم دارد (فیلم را ندیده‌ام فقط چیزهایی حدودی درمورد داستانش می‌دانم).

من خراب شبگرد مبتلا

زیباترین آلبوم موسیقی غمگین: رگ خواب با صدای همایون شجریان گرامی