با اینکه حرف زیاد است.
سریال: Legends
با حضور پادشاه شمال (شان بین). از خانم جوان موکوتاه خوشصدای بامزة تیمشان خیلی خوشم میآید.
تازه بعد از اپیسود 7 از کریستال خوشم آمد؛ آن هم نسبتاً. باید ببینم بعدتر چطور رفتار میکند.
خانة مارتین اودوم! عالییییییییییییییییی!!!!!!!!! در ذهنم به مجموعة خانههای محبوبم اضافه شد.
(اولی از سمت چپ)
(عنتر خان! اینجا اسم شخصیتش اگان بود!)
خوشمزهترین لهجة بریتیش را که شنیدهام دارد. تو این سنوسال وقتی با آن لحن و آهنگ صدا حرف میزند دقیقاً احساس میکنم بابابزرگم دارد حرف میزند! یک احساس قدیمی دوستداشتنی آشنا از صدایش به گوشم میرسد.
آهنگ: اتفاقی امروز صبح. از چند روز پیش گویا داشتمش و تازه بهصرافت شنیدنش افتادم.
«مریض» از سینا حجازی جان. و خصوصاً آنجاش که میگوید: «عشق بدون رحم» و خب خیلی جاهای دیگهاش! آهنگش، لحن خواندنش، همهچیز عالی!
توتوله خانوم امسال برای تولدشان لباس دیوودلبر سفارش داده بودند. چندتا لباس زرد جیغ با این تم برایشان پیدا کردم و وقتی نشانشان دادم، از یک مدل خیلی باحال کوتاه فانتزی خوششان آمد. ماجرای پیداکردن پارچه، دقیقاً به همان رنگ، خیلی جالب و بامزه بود! هرجا میرفتیم، اگر رنگ موردنظرش نبود، خیلی راحت میچرخید و بیرون میرفت .. تا اینکه ...! (حوصله ندارم بنویسم).
و مهمترین و هیجانانگیزترین اتفاق مردادی امسال باید عروسی پرنسس خوشکل، سارا جان، باشد! خوشبخت باشی نازنین!