شاید که، چو وابینی، خیر تو در این باشد

«جام می و خون دل, هر یک، به کسی دادند

در دایرة قسمت، اوضاع چُنین باشد»

- یکی جام می‌اش را محکم در دست می‌گیرد و حواسش جمع است به‌راحتی آن را پایین نگذارد، مگر برای خون‌دلی که شیرین‌تر از می جام خودش باشد، شاید کسی هم گاه جرعه‌ای از جام دردستش به کسانی بنوشاند ... یکی هم ممکن است، از سر سستی و بی‌حواسی و اشتباه در محاسبات، جام می‌اش از کَفَش برود.

از اهل خون دل هم کسانی هستند که از ازل تا ابد این بار را بر دوش می‌کشند و هی خون دل می‌خورند؛ حالا یا به بهانة قسمت و تقدیر، یا به‌دلیل اینکه هنوز امکان تصور چیز متفاوتی برای سرنوشتشان فراهم نیاورده‌اند. گاهی آن‌قدر زیاده‌روی در کارشان است که حاضر نیستند به‌راحتی جرعه‌ای از جام می بنوشند! البته بعضی هم یک‌جایی دوزاریشان می‌افتد که دست‌کم امتحانکی بکنند؛ ببینند اصلاً پایین گذاشتن این بار خونین به مذاقشان سازگار است یا نه.

حالا این میان، کسانی که چیزی بر زمین می‌گذارند یا موفق می‌شوند به مقصود برسند یا دوباره برمی‌گردند سر روزی خودشان؛ هرکس به‌نوعی. یکی دربه‌در جام گمشده‌اش است و یکی از بارش می‌گریزد و به جام‌ها ناخنک می‌زند تا شاید گمشدة ازلی خودش را بیابد. اینطوری می‌شود که سر دنیا حسابی گرم می‌شود به تقلاهای ما!