تغییرات دیوانه‌ها/ شاید هم فقط دیوانگی

بله انگار خیییلی گذشته است؛ از آخرین باری که به خودم لطف کردم و این‌جا همان یک جمله را نوشتم

که یادم باشد؛

یادم بماند ...

در مجموع، دیوانگی از بین نمی‌رود بلکه از حالتی به حالت دیگر،‌ از مخفیگاهی به مخفیگاه دیگر و از شب به روز درمی‌آید؛ گاهی هم از فردی به فرد دیگر.


من هم با آن مسموم شده‌ام و همچنان که پادزهرش را در مشت می‌فشارم و گذاشته‌امش برای لحظه‌ی آخر،‌ در کورسوی امید شاید دروغی و باطلی جلو می‌روم تا با زبان خودم اتمام حجت کرده باشم.



دیروز، شنبه، اول هفته، او هم می‌گفت دارند مسمومش می‌کنند؛‌ خیلی قبل‌تر این کار را کرده بودند و دوباره شروع کرده‌اند و این بار هم ادامه‌دار است. گفت دلیلم برای ادامه چیست؟ رها کنم؟ گفتم اگر می‌خواهی ادامه دهی، به تو می‌آید دلیلت این باشد که می‌خواهی به خودت ثابت کنی از آنها بهتری و به آنها هم امید بدهی در بهترکردن تو از خودشان موفق بوده‌اند (البته این دومی دهان‌بندی است وگرنه که خودمان می‌دانیم تو با فرار از آنها بوده که توانسته‌ای قدری علاج شوی).