خداوند خواب‌هایم را به راه راست هدایت کند

یکی از اولین چیزهایی که امروز صبح بهش فکر کردم این بود که وقتی آخرشب فیلم بازگشت هری پاتری‌ها بعد بیست سال را نگاه کردم [1] و با دیدن صحنه‌هایی، نزدیک بود اشکم دربیاید، چرا باید خواب ببینم یکی، به‌دلیل اینکه گفته‌ام فلان مورد را در متنش اصلاح کند،‌ با نیت انتقام‌گیری، سر گذاشته به دنبالم و از آن طرف هم باید به خانم جوانی تذکر بدهم چرا طرفش را به‌راحتی آورده تو دستشویی بانوان و باهاش حرف می‌زند و حرف من این باشد که «تو هم خانمی و باید رعایت حال خانم‌ها برایت مهم باشد». دست‌کم خواب ولدمورتی، مرگ‌خواری، چیزی باید می‌دیدم. البته تنها نکته‌ی خوشایندش این بود که داشتم توی کتاب‌های شعر دکتر شفیعی دنبال یک شعر می‌گشتم که، چون خواب من است، پیدایش نکردم!

[1]. جای بعضی‌ها که به‌شدت خالی بود و جای بعضی‌ها خالی‌تر؛ ولی خداوکیلی می‌شد کمی بهتر هم باشد! مگر اینکه دنباله داشته باشد که بعید می‌دانم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد