سبز، برای باغ‌های بیدی

چند روز پیش خواستم وسط روز استراحتکی بکنم. طبق معمول، چند صفحه‌ای خواندم. ولی آن‌قدر ذهنم آشفته بود که در میان خواب‌وبیداری هم، بیدی مدام با خودش حرف می‌زد و به خودم که آمدم، دیدم دارم توی ذهنم می‌گویم «بیدی خفه شو! بیدی لطفاً دهنت رو ببند!» ولی منصفانه نبود به این بچه گیر بدهم.

سه روز پیش هم ماجراهایش را طوری تعریف کرد که به جای خوابیدن، هی می‌خواندم. بازدهی عصر و شبم کم شد!

دیروز عصر بالاخره تمام شد و در چند ده صفحه‌ی آخرش نم اشکی برایم به یادگار گذاشت.

بیدی! ممنون بابت هوش و ذکاوت و تحملت، ممنون بابت عقب‌کشیدن و خیزبرداشتن و به‌جلورفتنت. تو خودت را «فرشته»ی هایرو  نمی‌دانی و به‌علاوه، نمی‌دانی که می‌توانی فرشته‌ی من هم باشی.

من مضرب‌های 7 را نمی‌شمارم ولی همیشه این عدد را به فال خیلی نیک می‌گیرم. «خیلی»، چون تعدادی عدد دیگر هم هستند که فالشان برایم «نیک» است اما 7 خاص می‌شود. امروز هم آغاز مطالعه‌ی دوباره‌ی بعد از چندین سالِ آن کتاب غول را روی هفتم ماه میلادی تنظیم کردم. برای شگونش، برای حرکتی جدی و بزرگ بودنش.

بیدی! من اسمت را هم خیلی دوست دارم. خیلی قبل‌تر از آشنایی با تو و دانستن مخففش هم دوستش داشتم. خیلی خوشحالم که مخفف اسمت معنی فارسی آن را دارد؛ «بیدی»، «بیدک»،‌«بیدبیدی».

فکر می‌کنم یک روزی، یک جایی می‌بینمت!

ولی مدام در این فکر بودم که پس خانه‌ی خودتان چه می‌شود؟ نمی‌شد، حالا که بهتر شدی، نیوین‌ها را برداری ببری آن‌جا؟ باغ پشت خانه را هم که داری.

کتاب شانس ضرب در هفت / با تخفیف,هالی گلدبرگ اسلن,پرناز نیری,انتشارات افق

* عرض‌ـکنم‌ـ نوشت: از این ترجمه خیلی خوشم نیامد. همه‌ش فکر می‌کردم می‌شد متن بهتر و سالم‌تری داشته باشد. ولی در هر صورت،‌خیلی از ترجمه‌ها، با این کیفیت هم، ما را به آن‌جایی می‌برند که باید. پس باز هم معجزه‌ی ترجمه برایم پررنگ‌تر از خود نوشتن می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد