بعدش باید مراسم فیلم‌بینان و پف‌فیل‌خوران راه بیندازم برای تلافی

ـ گورخران وحشی زیبایم را جمع می‌کنم تا از آبشخور قاطرهای چموش  کوچشان بدهم. فعلاً دارم توجیهشان می‌کنم که شایسته‌ی مرغزار زیباتری‌اند. احتمالاً این کار چند هفته/ شاید هم چند ماهی طول بکشد (تا پایان نمونه‌خوانی).

ـ امروز باید گورخرانم در چمنزار کوچکی پایکوبی کنند و بعد هم از دو چاله‌ی آب باران بنوشند و آن‌ها را بسنجند (فرانک انیشتین‌ها). دو روز نیمه‌ابری، با رعدوبرق‌های عجول و بارش احتمالی کوفته‌قلقلی را برای خودم پیش‌بینی می‌کنم.

ـ پریروز کتاب زیبای دختری که می‌خواست کتاب‌ها را نجات بدهد را خواندم؛ از کلمات و تصاویرش بسیار لذت بردم. گرچه خیلی سریع بود و باید دوباره بخوانمش. آنا هم از قهرمان‌های محبوب من شد و شخصیت‌های مرموزی، مثل خانم کتابدار و آن آقای پیر که مثل هانتای تنهایی پرهیاهو بود، فضای داستان را خیلی جذاب کرده بودند.

Lillelørdag: Jenta som ville redde bøkene (AVLYST) | Litteraturhuset

Jenta som ville redde bøkene 1 | Lisa Aisato - nettbutikk

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد