کیتی مونتگمری، مادر گرِگ، بامزگیهای خاص خودش را دارد؛ آن زندگی اشرافی و رفتوآمد با سیاستمدارها، برخوردهایش با پسر و عروسش:
دارما، دییر!
گرگ، دارلینگ!
خیلی خیلی باحال است.
روز عید شکرگذاری، به خدمتکارها مرخصی داده بود. تلفن زنگ زد. گوشی را برداشت و شروع کرد اسپانیایی حرفزدن و خودش را جای خدمتکار اسپانیایی مرخصیرفتهاش جا زد: یه لحظه گوشی! خانم مونتگمری!؟ و بعد وانمود کرد خودِ اصلیاش آمده پای تلفن. گوشی را از خودش گرفت و صحبت کرد! برای اینکه کسی نفهمد به خدمتکارهاش مرخصی داده و با آنها قدری انسانی رفتار کرده و یک روز بیخدمتکار بوده! از شایعه خوشش نمیآید!