این آدمیزاد «همیشه» باید بیاموزد! اصلاً باید اسمش را میگذاشتند «آموزاد» یا «آدموزاد»؛ مثلاً یعنی «درحالآموختن».
هم بهطور کلی باید «بیاموزد»، هم باید بیاموزد که «باید بیاموزد». نمونهاش خودم که با اطمینان قوی میخواستم «بهسزا» را به «بسزا» تبدیل کنم و برای آن دلیل بیاورم و گوشزد کنم اما خوب شد قبل از بازکردن دهان (داستان مرغابی ها و لاکپشت دوران دبستانمان)، در واقع قبل از دستبهکیبردشدن، فرهنگ واژه را بررسی کردم. خب! برق از سلولهای بهسزای مغزم پرید وقتی دیدم با «ه» نوشته شده؛ نه چسبیده به «سزا»!
اینجور وقتها، آدم باید هم بابت آموختن شکر کند و هم بابت افاضة فضل نکردن!
آموزاد :))))))
واسه منم یه بار پیش اومده که داشتم متن انگلیسی ویرایش میکردم و با اطمینان خاطر تمام از یه کلمه غلط گرفتم و صاحب متن برام توضیح داد که اون مدلی درسته و رفتم چک کردم دیدم راست میگه :))
خب انگار همهگیره! ولی اخلاق بد من اینه بابتش هنوز خودم رو سرزنش میکنم ئ دلم می خواد از این چیزا پیشگیری کنم. تهموندة خودسرزنشگریم کرم میریزه! البته واسه اینا همون بهتر چیزی پیش نیومد! چون برخوردشون در کل خیلی از بالا بود.