دیگر دارم بهخوبی، با تمامی اعضا و جوارحم، میفهمم چرا آن استاد گرامیِ چند سال پیش، در روند تدریسش، بخشنامه کرده بود فرهنگواژه بخوانیم. میفهمم چرا استاد گرامی دیگری، حدود 1 سال بعدش، بِهِمان مشق میداد که کاربرد فلان واژهها یا پیشوند/ پسوندها را در فرهنگ لغت بخوانیم و مواردی که برایمان جدید بود بنویسیم.
بهعلاوه، این قضیة خواندن بعضی کتابهای خاص و تخصصی، در هر دو حوزة مورد نظرم، دیگر دارد خیلی جدی میشود. کم مانده مثل شوالیهها لباس رزم بپوشد و با شمشیری در دست، مرا به چالش بکشد!
میدونی این پستت منو یاد چی انداخت؟ سالهای لیسانس اسم یه نفر توی دانشکده پیچیده بود که نفر اول شده بود و میگفتن کل لغتنامهی آکسفورد رو نشسته حفظ کرده!
راجع به این پستت خیلی حرف میتونم حرف بزنم، ولی بذار توی یه پست جدا توی وبلاگ خودم بنویسمش و به اینجا لینک بدم. توی کامنتا گم میشه.
ئه چه خوب!
منتظرم پستت رو بخونم