دست از سوت‌زدن و به افق خیره‌شدن برمی‌دارم

دیگر دارم به‌خوبی، با تمامی اعضا و جوارحم، می‌فهمم چرا آن استاد گرامیِ چند سال پیش، در روند تدریسش، بخشنامه کرده بود فرهنگ‌واژه بخوانیم. می‌فهمم چرا استاد گرامی دیگری، حدود 1 سال بعدش، بِهِمان مشق می‌داد که کاربرد فلان واژه‌ها یا پیشوند/ پسوندها را در فرهنگ لغت بخوانیم و مواردی که برایمان جدید بود بنویسیم.

به‌علاوه، این قضیة خواندن بعضی کتاب‌های خاص و تخصصی، در هر دو حوزة مورد نظرم،‌ دیگر دارد خیلی جدی می‌شود. کم مانده مثل شوالیه‌ها لباس رزم بپوشد و با شمشیری در دست، مرا به چالش بکشد!

نظرات 1 + ارسال نظر
پرکلاغی شنبه 21 مهر 1397 ساعت 03:05

می‌دونی این پستت منو یاد چی انداخت؟ سال‌های لیسانس اسم یه نفر توی دانشکده پیچیده بود که نفر اول شده بود و می‌گفتن کل لغتنامه‌ی آکسفورد رو نشسته حفظ کرده!
راجع به این پستت خیلی حرف می‌تونم حرف بزنم، ولی بذار توی یه پست جدا توی وبلاگ خودم بنویسمش و به اینجا لینک بدم. توی کامنتا گم می‌شه.

ئه چه خوب!
منتظرم پستت رو بخونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد