ساکنان اضافی طبقة وسط

اه! چقدر بدم می‌آید کسی، طبق «علائق صرفاً شخصی» خودش، به من هدیه‌ای بدهد؛ بدآمدنی‌ترین مورد در این زمینه کتاب است! کتابی که لزوم خواندنش حتی در درجة اول اهمیت قرار نمی‌گیرد؛ فقط مورد پسند هدیه‌دهنده است.

از این کتاب‌ها، یکی در کتابخانه‌ام دارم. البته در جای خود کتاب خوبی است و شاید با خواندنش، به آن علاقه‌مند هم شدم. ولی برای من آن‌قدر جذبه دارد که بعد از بیش از 4 سال، هنوز مشتاق خواندنش نشده‌ام! (داستانی نیست و درمورد شعر است، آن هم نوعی خاص)

ــ کتابخانه جان را تا حد زیادی سروسامان دادم. البته حدود یک‌ششم آن باقی مانده که باید حتماً جابه‌جا شود. پائولوها و بوبن‌ها را در همان طبقة پایین، کنار ایزابل‌ها و مارکزها و کازانتزاکیس‌هایم گذاشتم. طبقة بالا را به ایرانی‌های دوست‌داشتنی اختصاص دادم.

حالا مسئله این‌جاست که کودک‌ونوجوان کمترمحبوب هم دارم. باید آن‌ها را از طبقة وسط بیرون بیاورم و جای دیگری بگذارم. آن‌وقت خیالم راحت‌تر می‌شود.

از حالا به آن روزی فکر می‌کنم که وسواسم در این مدل چینش از بین برود و بتوانم همة همة کتاب‌هایم را درست‌تر طبقه‌بندی کنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد