آقای فلانی، با آن سبیلش و حالت نگاهش،عینهو باباهای قدیمی است؛ مهربان و مسئولیتپذیر و باجدیت (فقط خیلی لاغر است). این را وقتی از نزدیک دیدمش روشنتر تشخیص دادم.
همیشه برایم عجیب و جالب است که هنوز افرادی با چنین چهرههایی وجود دارند. آخر این روزها، هرکی هر شکلی که باشد، حداقل آرایش مو یا بعضی چیزهای عرضی که به ظاهرش میافزاید باعث فاصله گرفتنش از تهچهره و اصل بیآلایشش میشود. ولی آقای فلانی اینطور نیست گویا. مدل مویش هم شبیه قدیمیهاست. لباس پوشیدنش هم مرا یاد سالهای دور گذشته میاندازد بیشتر. اهل فرهنگ و جدیخوان هم هست و حوادثی را هم از سر گذرانده.
اولش میخواستم مستقیم به او اشاره کنم اما دیشب، اتفاقی،متوجه شدم شخص دیگری همین را مستقیم به او گفته. بعد یادم آمد خودم این «گفته» را قبلاً خواندم و بعدتر فکر کردم نکند گفتة آن شخص در من تأثیر گذاشته تا چنین برداشتی از چهرة آقای فلانی داشته باشم! این شد که دماغم سوخت و در واقع، به خودم شک کردم و از طرفی، دیگر حق «اولی» برای خودم قائل نبودم در برقراری این شباهت.
این شد که چون خیلی دلم میخواست ماجرا یادم بماند، ثبتش کردم ولی بهصورت دیگری.