کتاب‌های 97

نیمة تاریک وجود و کنستانسیا را با خودم از سال پیش به سال جدید آوردم. در اواخر تعطیلات هم  سفر در خواب مسکوب جان را تفننی دست گرفتم و چون تعداد صفحاتش کم است تقریباً در انتهای آن هستم. به این نتیجه رسیدم این نوع نثر و محتوا در دستة بخشی از دوست‌داشتنی‌های من برای کتاب‌خواندن قرار می‌گیرند؛ نثری منسجم و یکه با جریان «منطقی» سیال ذهن که دقیقاً‌ مثل اسب آزموده و راه‌بلدی سوار (نویسنده/ خواننده) را با‌غریزه در دشت‌های بزرگ با خود می‌برد.

نیمة تاریک تأمل می‌طلبد و حتی تکرار. مرا قدری دقیق‌تر و موشکاف‌تر کرده. به چیزهایی رسیده‌ام مثل: کاش زودتر می‌دانستم و کاش به این مواردی که خودم می‌دانستم، بدون تردید و با اطمینان بیشتری توجه می‌کردم.

کنستانسیا مرا به این نتیجه رسانده که فوئنتس در خلق شخصیت‌هایی که زمان و مکان نمی‌شناسند و انگار در خواب سفر می‌کنند ایده‌آل من است. اما شیرینی روایت مارکز و آلنده را ندارد.

کتاب دیگری که دیروز شروع کردم و خواندنش برایم بسیار هیجان‌انگیز است خیره به خورشید از اروین یالوم است (با ترجمة مهدی غبرایی نازنین). هنوز موتورش خیلی گرم نشده و منتظرم ببینم جاهای هیجان‌انگیزش کجاست. آیا مرا به جایی می‌رساند که باید، یا بهتر است بیش از یک‌بار بخوانمش یا ... 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد