خواب خوش

خواب آن دوست/ استادم را دیدم که فکر می‌کردم فقط در ذهنم قرار است ساکن بماند ولی ورق برگشت و در دنیای واقعی هم چراغ راهم شده است. در خواب، مسئلة چالش‌ناک خودم با او را برایش مطرح کردم. هیچ نگفت اما از نگاه و لبخند آرامش فهمیدم آن را پذیرفته است. تولد داشتیم و مهمانهایمان بسیار کم اما عجیب و سرشناس بودند. مثلاً یکی‌شان آیدین آغداشلو بود که حرف زدن و رفتارش به‌شدت بر متیو مک‌کاناهی منطبق بود! (قبل خواب، تلویزیون داشت اینترستلار را پخش می‌کرد و توی سفرم به دنیای شیرین خواب، صحبت‌های شخصیت‌ها را می‌شنیدم) می‌خواستیم برایش چایی یا شربت بیاوریم ولی یکی از کسانی که او را می‌شناخت گفت قهوه می‌خورد. من رفتم تا برایش قهوه آماده کنم ولی تلویحاً می‌گفتم برای این ساعتشان خوب نیست و ... بعدش هم ماجرای آوردن شکر و ... توی خانه شکر کافی نداشتیم و هرچه شکر در ظرف می‌ریختم تبدیل به مایع چسبنده و ناجوری می‌شد (یاد فیلم 6 هری پاتر افتادم که سعی داشت برای دامبلدور از آن قدح سنگی آب بردارد و نمی‌شد) ولی جناب آغداشلو با بزرگواری قهوه‌شان را میل کردند و فقط در انتها گفتند: حق با تو بود! این ساعت برای قهوه‌خوردن مناسب نبود.

از یک طرف هم قرار بود یکی از مهمان‌ها ژولیت بینوش باشدبه‌همراه آن فرانسویه که اسمش یادم رفت! (سرچ کردم: الیویه مارتینز) ولی خیلی پررنگ نبودند. البته الان دارم به این نتیجه می‌رسم خود آغداشلو و بینوش به‌خودی‌خود نبودند؛ حضورشان مادی بود اما انگار نمایندة عباس کیارستمی بودند!

نه که دیروز کتابی با موضوع روان‌شناسی را شروع کردم و در آن به چند خواب اشاره شده بود؛ حالا برایم جالب شده این همه آدم مهم در خواب من چه مفهومی دارد!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد