خواب دیدم وسط ماجرایی هستم و دوتا از دوستانم مرا تشویق به کاری میکنند و برایم توضیحاتی میدهند (کار مربوط به کتاب و چیزی حولوحوش آن بود). بعدش فردی از دوستانشان که در این کار خبره بود برایم نامهای فرستاد و باید میخواندم و طبق آن عمل میکردم. ولی آن وسط چیزهای دیگری پیش آمد مثل عروسیای که قرار بود برم و هنوز موها و ... تکلیفشان روشن نبود و مامانم داشت با من حرف میزد که باید حسابی حواسم جمع میبود و نبود و ... خلاصه، نامه این وسط ناخوانده ماند و من، نامه را نخوانده، از خواب پا شدم.