نقشۀ مترو لندن و دماغ شکسته

داشتم به زخمهای دامبلدور فکر می کردم که چرا هیچ وقت ترمیم نشدند!

«زخم ها روزی به کار میان»

از هری برای همین خوشم می آید؛ چون نه مثل پدرش و سیریوس بیش از حد کله خر بود که عزیزانش را خون به دل کند و نه مثل دامبلدور عشق برایش نقطه ضعف بود که نتواند با واقعیت کنار بیاید. وقتی کارش را انجام داد اثر زخم پیشانی اش از بین رفت.

زخم های خاص!

موارد بالا زخم های خاص محسوب می شوند. بعضی موارد هم مثل آنچه از حضور در اتاق مغزهای وزارت سحروجادو روی بدن رون ماند، اثر شکنجۀ بلاتریکس روی دست هرماینی و جملۀ معروف آمبریج پشت دست هری خاستگاه دیگری دارند. نشانۀ همراهی با دوستان و تلاش برای رسیدن و به هدف و .. هستند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد