هم‌زمانی با حرف‌های دیشبمان با دن

همین الآن جمله ای را خواندم؛ اتفاقی:

از زخم پیشانی هری اثری نبود جایش خوب شده بود.

داستان هری با زخم آغاز می‌شود، زخمی که مک‌گونگال مهربان نگران اثر آن است:

آلبوس! می‌شود برای آن کاری کرد؟

و دامبلدور شوخ شیطان نکته‌سنج می‌گوید:

زخم‌ها روزی به‌کار می‌آیند.

زخم هری مأموریتش تمام شد. هری تکلیفش را با گذشته‌اش (زخمش/ بار روی دوشش) روشن کرد، و زخم محو شد. این جادو و دور از واقعیت نیست. مسئله به همین سادگی است. چیزی که شاید دامبلدور نتوانست به‌دست آورد. برای همین آن تصویر را در آینة آرزونما می‌دید و شاید، شاید برای همین ،در ادامة جملة بالا، به مینروا گفت:

من خودم زخمی روی زانوم دارم که شبیه نقشة مترو لندن است.

آیا این هم از شیطنت‌های کلامی او بوده؟ درست است که احتمالاً کسی پاچة شلوار آلبوس پرسیوال وولفریک برایان دامبلدور را بالا نزده تا مطمئن شود، اما بینی شکستة ترمیم‌نشده‌اش به‌وضوح درمورد رابطة او با گذشته‌اش می‌گوید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد