ورطههای خلسهآور گاهبهگاه آشنایی و ارتباط با افراد؛ بعضی افراد مخصوصاً.
فقط همین!
یادداشت کرده بودم که سرفرصت درموردش توضیح بدهم که یادم بماند و ... ولی میبینم همینطوری هم میفهممش و یادم میماند و دیگر توضیحی باقی نمیماند. همهاش احساسات و مسئولیتهاست که معمولاً با هم در تناقضاند در این موارد. ولی گاهی به خودم «جسارت» غوطهخوردن در چنین ورطههایی میدهم و سعی میکنم پس از بیرونآمدن از آنها خیلی محتاط باشم. نکند سایهای سررسد از پس درخت!
ــ 24 اردیبهشت 96