ببر برفی


در این روزهای سرد، چشمم به تصویر جلد همسر ببر که می افتد، هوس می کنم چنین کتابی بخوانم. آن صحنه های مربوط به ببر، در میان برف ها روزهای سرد و تنهایی دخترک، همۀ این ها در ذهنم مثل انقباض و انبساط های پی در پی یادآوری می شوند. برای همین سرخوشی می بخشند.

انگار خودت را در پتوی گرم و نرم و خوشبویی بپیچی در حالی که بیرون از خانه ات همه چیز چنان سرد و سفید است که می شود انتظار برای باززایی طبیعت و این حرف ها را حالا حالاها گذشات توی صندوقچه و از غارنشینی خرس قطبی-وار لذت برد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد