سه کلمه تبآلودهتان مىسازد، سه کلمه به بستر میخکوبتان مىکند: «تغییر دادن زندگى». هدف این است، روشن و ساده. راهى که به هدف ختم مىشود پیدا نیست و سبب بیمارى نیز در همین نبودن است راه و نامطمئن بودن مسیرهاست. دربرابر مسئله نیستیم، درون آنیم. مسئله خودماییم. آنچه مىخواهیم حیاتى تازه است، اما ارادهى ما که وابسته به حیات پیشین ماست، بهکلى ناتوان است. به کودکانى مىمانیم که تیلهاى در دست چپ خویش دارند و تنها هنگامى حاضرند آن را رها سازند که اطمینان یابند بهازاى آن، سکهاى در دست راستشان گذاشته شده است: مىخواهیم به حیات تازهاى بپیوندیم، اما حیات پیشین را نیز نمىخواهیم از کف بدهیم. نمىخواهیم لحظهى گذار و زمانى را که دستمان خالى مىشود، حس کنیم.
باید بخشی از متن کتاب عزیز رفیق اعلی* باشه.
***
شالگردن هِنری پیشول