آدم اینجا تنهاست
تنهاست
تنهاس...
و در این تنهایی
«چه عشقی می کند»!
سایۀ ناروَنی تا ابدیت جاریست
به سراغ من اگر میآیید
«نیایید آقا نیایید!
مرسی»
شده روزی یک تراک از درگلستانۀ عزیزم را گوش میدهم، شاید بیشتر، شاید کلش را. میطلبد این حالهایم. بار برمیدارم (لود میشوم) برای قدمهای بعدی. حال عجیب شیرین خوشایندی دارم با خراشهایی در جایی از روح، بعضیهاش شاید حوالی دل. احساس میکنم به پوستاندازی دچار شدهام که هنوز دورهاش سپری نشده. بعضی وقتها احساس شکفتگی میکنم. دستکم یک دریچۀ جدید به رویم باز شده.