عاشق این جمله هاشم! عاشق کل گفتگو اصلاً!

با شعر میانۀ خوبی ندارم، نه از آن جهت که شمشیر برایش بسته باشم. به این دلیل که خیلی خیلی کم پیش می آید سراغش بروم. درحقیقت، به آن جفا می کنم.

این را نوشتم که  یادم باشد نقل قول های پایین را به علت شیفتگی ام به شعر نیاورده ام. به دلیل گویندۀ آن و سبک زندگی اش و نگاهش و .. آن چند جمله ای که پررنگ می شوند، برای خودم حفظ خواهم کرد:

«پدرم همیشه در حاشیه بود و فقط تماشا می‌کرد و جایی که دیگران بعد از سال‌ها به آن می‌رسند، ظاهرا پدرم از قبل به آن رسیده بود و می‌دانست چه اتفاقی می‌افتد. من تاثیر مستقیمی از او گرفتم. یکی از شانس‌های دیگرم این بود که از نوجوانی با شعر آشنا شدم و این روزها تقریبا به حد اعتیاد به آن رسیده‌ام.

شاعر اوضاع زمانه را شاعرانه توصیف می‌کند، نه مکتبی و حزبی. از عهد رودکی تا سعدی و حافظ و دیگران همه درگیر مسایل اجتماعی بودند و نگاه شاعرانه آنها به زندگی، سرنوشت بشری را تعیین می‌کرده و به نوعی، وقتی در رنج‌ها و شادی‌های آنها شریک می‌شدید می‌فهمیدید خود شما چطور می‌توانید زندگی خودتان را طراحی کنید و چقدر اصالت بستگی به خودتان دارد، نه به تصمیماتی که دیگران به‌عنوان سیاستگذار برای خوشبختی شما می‌گیرند. برای خوشبختی و خوشحالی تو هیچ چیزی مهم‌تر از خودت نیست.

باید نگاه کنی که در این آشفته‌بازار چگونه زندگی کنی و چطور گلیمت را از آب بیرون بکشی. چطور ممکن است ما فکر کنیم سعدی و حافظ شاعرانه زندگی کرده‌اند و درگیر مسایل مردمی نشده‌اند؟ اما وقتی عمیق‌تر نگاه کنید، می‌بینید که آنها به تاریخ شهادت می‌دهند که زمان شما هم با زمان ما فرق زیادی نکرده؛ خیلی مطمئن نباشید که با تصمیمات فردی و شرکت در گروه‌های چپ یا راست می‌توانید تعیین‌کننده سرنوشت دیگران باشید. کتاب‌ها تاریخ رنج بشری‌اند.
»

*[بخشی از گفتگوی طولانی و شیرین عباس کیارستمی و آیدین آغداشلو]

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد