بار دیگر هری پاتر، از زاویه ای دیگر، و عاقبت کارهای هنری

_ طی پروژۀ ناگهانی-به سرم- زدۀ تهیۀ چیزی شبیه اسکرپ بوک (این یکی دقیقاً دفتر یادگاری ها از این و آن و خودم شده تا حالا) همین دقایق پیش، تصمیم گرفتم یکی از تقویم های چند سال قبل را پاکسازی کنم (به این صورت که: مطالب و نکات نالازمش را بکَنم و دور بریزم و چیزهای هنوز- جالبش را جای دیگری یا ذکر تاریخ یادداشت و درج کنم و آنچه از دفتر باقی می ماند، برای تفریح و تمرین نوشتن و نقاشی بدهم به برادرزاده جان. چون توی این تقویم نقاشی ها و طرح ای بامزه دارد و ممکن است خوشش بیاید). در یکی از صفحه هاش نکته های هری پاتری پیدا کردم که فکر کنم بعد از دومین دور خواندن این مجموعه به نظرم آمده بود و جایی یادداشت کرده بودم و ... حیفم آمد دور بریزمشان.

__ برای تهیۀ این اسکرپ بوک-واره (دفتر یادگاری هام) سه روز پیش رفتم کتابفروشی محبوبم و کلاسوری با جلد شاد و غلبۀ رنگ نارنجی انتخاب کردم، با قطعی که فقط 4-5 سانت از کلاسورهای آ4 کوتاه تر است. الآن که کمتر از سی صفحۀ آن را پر کرده ام، حجمش طوری شده که به زودی زود زود، از میزان استاندارد فراتر می رود و به سختی بسته می شود. فعلاً به ذهنم رسیده بقیۀ صفحه هایش را به درج همین نکات اینجوری (که بالا اشاره شد) اختصاص بدهم و یادداشت های سرگردانی که گاه واقعاً نمی دانم کجا جایشان بدهم و فقط این سو و آن سو، پراکنده، نگهشان می دارم. بعد از مدتی که باز هم یادگاری های چسباندنی جمع کردم، شاید کلاسور دیگری بخرم و دوباره نصفش را با آن ها پر کنم و ... فعلاً راه بهتری به ذهنم نمی رسد.

___ نکته های هری پاتری:

     _ احساسات هیجانی بابای رون درمورد ماشین

     _ وقتی عکاس، در کتابفروشی، وحشیانه یقۀ هری را می چسبد و پرتش می کند تو بغل لاکهارت، برای عکس صفحۀ اول روزنامه

     _ Your scar is legend (یادم نیست این جمله را لوسیوس ملفوی به هری گفت توی فیلم 2 یا لاکهارت یا ...)

     _ وقتی رون از چسب ماگلی برای تعمیر چوبدستی ش استفاده می کند

     _ وقتی نامۀ عربده کش مالی برای رون، وسط آن دعوای جانانه، به جینی تبریک می گوید که در گروه گریفندور افتاده

     _ نویل: چرا همیشه من؟

     _ وقتی هاگرید هرمیون را دلداری می دهد (بعد از فحش خوردن از درکو در زمین کوئیدیچ) و گردنش را تاب می دهد تا بگوید: اصیل زاده!

     _ دستشویی دخترانه که شبح میرتل در آن ساکن است، محل ورود به تالار اسرار است. محل کشته شدن میرتل هم هست برای همین شبحش همیشه آنجاست.

     _ فقط نوادۀ اسلیترین امکان ورود به تالار اسرار را دارد. هری می توانست، چون بخشی از توانایی های ولدمورت (نواده) در او محبوس شده بود.

     _ نیک سربریده چطور از خشک شدگی نجات یافت؟ (نمی دانم این را چرا نوشتم. الآن یادم نمی آید. شاید منظورم این بوده به شبحش چطور عصارۀ مهرگیاه خوراندند؟)

     _ کلاه گروه بندی می خواست هری را در اسلیترین قرار بدهد چون نشانه های قوی و اندکی از وجود ولدمورت در او بود.

الآن که این ها را نوشتم، متوجه شدم همه شان مربوط به فیلم تالار اسرارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد