وقتی حرف می زنیم، فقط حرف می زنیم

کاری به اعتقاد و برتری عملی بر عمل دیگر ندارم. فقط چیزهایی به نظرم آمد که برای خودم ثبت کنم، بعدها یادم باشد چطور فکر می کرده ام و چه کارها نکرده ام باید بکنم:

عنصر زمان به ظاهر خطی است اما از جهاتی دوری هم. هر سال ایامی تکرار می شوند که مراسم ویژۀ خود را دارند. تازگی، هر سال ماه رمضان که می شود، ایام حج که می اید، و هر چیزی مشابه آن، با زاویه دیدهای تغییریافته ای مواجه می شوم. پیام هایی از این دست که: کاش به جای یک ماه روزه گرفتن، یک ماه شکم گرسنه ها را سیر می کردیم نه اینکه برای همدردی با آنها ...، یا: فلان کار را کردن از حج رفتن ثواب بیشتری دارد، ... نه، منکر این چیزها نیستم حتی بیشتر تأییدشان می کنم.

اما مسئله اینجاست کسی که این پیام ها را می نویسد یا نشر می دهد، خودش شکم چند گرسنه را سیر می کند؟ اتفاقی و احساسی نه، اینکه برای خودش برنامه ای سالیانه بگذارد، روزه گرفتن/ نگرفتنش به خودش مربوط است، اما همین چیزی که بهش اعتقاد دارد، عملی کند. بله، مسئله اینجاست که من در برخی موارد بسیار بدبینم. فکر می کنم نیازی به نوشتن و نشر این مطالب حکیمانه نیست که زیرپوستی اعتقاد عده ای را زیرسؤال می برد. خود من اگر آدمِ این کار هستم، برای خودم برنامه ای بگذارم و عمل کنم. صدای اعمال رساتر از حرف و سخن است. اگر عمل باشد، دیگر متن ها با «ای کاش .. » یا  «بیایید ... » شروع نمی شود. به مناسک و اعتقادات کسی هم کاری ندارد. خیلی مستقل و سربلند گفته می شود: «در کشور/ شهر/ محله/ همسایگی ما کسانی هستند که گرسنه نماندن، ... انسان ها برایشان مهم است، چون آمار این موارد کمتر شده، ...».

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد