شب های هزارو ...

ای جان دلم شهرزاد! بیشترش همونیه که می خوام.

مشخص بود اسم شهرزاد بی دلیل انتخاب نشده ولی اینکه پای هزارویکشب رو به این ظریفی و سادگی بکشن وسط، حتی به اشارتی، عالی بود.

آی از نشانه ها!

آی از قباد، که پرنده ای در قفس بود و الآن تازه در قفسش باز شده و با ترس و تردید و نابلدی میاد جلو در قفس تا بپره؟/ نپره؟ ... همین که چند اپیسود قبل، جلو عکس مادرش گریه می کرد، مشخص بود خمیره ش بد نیست. تو اپیسود 7 هم ثابت کرد. دیگه هرچی بشه، میره به حساب تربیت بد و ناکامی های گذشته.

ای شهرزاد! تو ماهی! همین.

*جالب اینجاس موسیقی تیتراژ آغازین عوض شده، نوایی که آدمو یاد نوای مرغ سحر هم می ندازه. رنگ ها از مشکی-خونی قبل، به سمت گل بهی و طیف های آبی رفتن. آقای فتحی! جوهر قلمتون جادویی شده ها! بلکه م تأثیر همراهی نغمه ثمینی باشه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد