نهـال

رامبد جوان و نگار جواهریان در[پریدن از ارتفاع کم] خوب بودند. شخصیت های فیلم خیلی کم اند و اتفاق بزرگی که همان ابتدا روی داده، اتفاق های کوچک بعدی را پدید می آورد؛ آن ها نشانۀ اتفاق بزرگ دیگری اند که به موازات اولی درحال شکل گرفتن است. آیا نهال به افسردگی باز می گردد؟

شخصیت مرد خیلی خوب بود. با وجود آن همه گرفتاری و مشغله، بهترین عملکرد را داشت؛ هم درمقابل همسرش و هم در کنار او.

نهال که از مطب بیرون می آید، دیگر باید دنیا را از چشم او دید. انگار همه چیز رو به پایان است. اینجا ته تهش است. وقتی به شوهرش می گوید تو طاقتش رو نداری، یا آنجا که ورودی منزل را به هر وسیله ای سد می کند، برای او دو راه تعریف شده: یا او را به حال خودش می گذارند که هرکار می خواهد بکند/ نکند، یا آن که دوستش دارد آنقدر قدرت هم دارد که پیش تر بیاید و موانع را کنار بزند. مثل جریان آب پرتغال خوردن مرد در مهمانی نهال.

_ آن بخش که همه درحال عُق زدن بودند برای چند دقیقه مرا یاد بعضی داستان های خارجی انداخت!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد