June 2, 2014 ·

گاهی می خوام به یکی بگم :
« به شکوفه ها، به باران
برسان سلام ما را »
ولی جلو خودمو می گیرم
* توی دلم میگم ایشالله خودم پاشم برم بهشون عرض سلام و ارادت داشته باشم.


June 1, 2014 ·

ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺑﻪ ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﻫﯿﯿﻦ ﺳﺎ ﻧﻮ ﺗﯿﻮ ﮐﯿﺸﻮ ﭼﯿﻦ ﺷﯽ ...
ﺯﻧﺶ ﻣﯿﮕﻪ : ﺗﻮ ﻣﯽ ﺳﯽ ﮊﺍﻧﮑﻮ ﺗﻮ ﻧﻮا ..
ﻣﺮﺩﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ : ﺷﺎﻧﮑﻮ ﯾﻨﺴﻮﻭﻭﻭﻭﻭ ..
ﻣﯿگﻪ : ﻧﺎﻣﻮﻧﻮﻭﻭ ﺷﯿﻨﺴﺎﻭﺍ . ﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺷﯿﺠﻮﻧﻬﻮﻭﻭو

( ﺧﻮﺷﻢ ﻣﯿﺎﺩ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺑﺎﺩﻗﺖ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﺻﻠﯿﺘﺖ ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ)

* از پیج :دی


June 1, 2014 ·

حکایت همۀ رفتن ها ماندن ها
نشده در شهری بیشتر از 6 سال زندگی کرده باشم. بیشترین سالهای ماندنم در چهار شهر و هرکدام 6 سال بوده. می ماند چند 2-3 سال که مثل جزیره هایی بین یا در کنار این 6 های بزرگ جا خوش کرده اند.
اینجا بحث سر دوستی هاست. دوستی هایی که پا گرفته کم تعداد و دیرجوش بوده اند. چون خیلی ها طبق عادت به گذشتۀ طرف مقابلشان نگاه می کنند تا بتوانند به او اعتماد کنند، و هربار من هم همراه آنها به پشت سر خودم نگاهی انداخته م و چیزی که من دیدم همانی بوده که آنها نتوانستند واضح ببینند؛ گذشته ای در شهری دیگر و چه بسا بسیار دور و با اقلیمی متفاوت. آن تصویر مبهم برای آنها نوعی احتیاط مهیا می کرد و سعی می کردند «حال» و رفتار و خلقیات کسی که پیش رویشان قرار داشت را لحاظ کنند. از بین این ها همیشه به تعداد چند انگشت فقط یک دست، دوستی هایی پا گرفته و حتی تا سالها بعدش حفظ شده، بعضی ها سرشان گرم شد، متفاوت شدند، سرد شدند و با 1-2 نفر هم شاید کدورتی حاصل شد و .. نهایتاً تعداد بسیار کمی ماندند که امروز به زور به تعداد همان انگشتان تنها یک دست بشوند.
همیشه این من بودم که می رفتم؛ شهر را ترک می کردم، آدرس می گرفتم و در اولین فرصت نامه ای پست می شد و پاسخی و این چرخۀ دلپذیر همچنان ادامه می یافت و در فرصت های اندکی که گاه دست می داد، دیداری هم حاصل می شد.
و حالا اتفاق عجیبی افتاده؛ چیزی که از چند روز پیش به من می گوید این پوسته ترک برداشته. ماجرا از جایی شروع می شود که طی یکی از حرکات جالب سرنوشت، من و دوستی از شهری دور، به هم نزدیک شدیم. با شرایطی متفاوت؛ این بار او بود که هر چند سال یک بار می رفت و البته بر می گشت. اما پوسته از زمانی ترک برداشت که به من گفت قرار است به شهر خودشان برگردند. این از آن رفتن های برگشت دار نخواهد بود. من اگر جای او باشم و ریشه ای در شهری دوست داشتنی داشته باشم _ و با اینکه جای او نیستم، قلبی و زبانی او را تشویق می کنم که بماند_ حتماً می مانم. حتی با وجود مشکلاتی که او پیش بینی می کند.
همیشه آنها که مانده بودند، ریشه هایشان آنها را نگه می داشت. آنها با خاک بیگانه نبودند حتی اگر تا کیلومترها اطرافشان موجود ریشه داری نبوده باشد. من همیشه ریشه هایم را در دست گرفته ام و از این خاک به آن خاک رفته ام، و همیشه این را مزیتی برای خودم شمرده ام. اتفاقا حالا این ماندن است که مرا وحشت زده می کند. حالا که معادله عوض شده، ترک ها اگر پررنگ تر شوند من باید دنبال چیزی باشم که دیوارۀ این پوسته را محکم تر کند؛ یا آن قدر شجاعت و توانایی داشته باشم که خودم بشکنمش و موقعیت جدیدی برای خودم ایجاد کنم. طوری که دیگر چنین چرخش هایی سایۀ هراس را بر دیوارهای قلعه ام ننشاند.



June 1, 2014 ·

خدایا
همۀ بیماران را شفا عنایت فرما
این مرض وسواس منو هم یه کاریش بکن لطفاً :/
* بعضی کارایی که دوست دارم انجامشون بدم و خیلی بهشون فکر می کنم، یهویی قاطی می کنم؛ مواردشون خیلی کمه ولی خیلی ذهن آدمو درگیر می کنه

May 31, 2014 ·

کتاب "هری پاتر و فلسفه" مورد توجه بسیاری از گروههای فلسفه دانشگاههای معتبر غربی قرار گرفته است و بسیاری از فیلسوفان در باب آن اظهار نظر کرده و آن را اثری خواندنی و جدی قلمداد کرده اند.

بلگت و کلین تدوین کنندگان این کتاب هم هر دو استاد فلسفه هستند بلگت استاد فلسفه در کینگ کالج در ایالت پنسیلوانیا است و کلین فلسفه را در دانشگاه ایالتی اریزونا تدریس می کند.


May 31, 2014 ·

در یه وبلاگی فرموده شده ، اینکه اسامی بنیانگذاران 4گروه هاگوارتز با حروف تکراری شروع میشن؛ مثلا هلگا هافلپاف ، گودریک گریفندور ، ... اون سالازار اسلیترین شون میشه ss که همون سازمان مخوف نازی هست. البته از اولش ی مقدمه اومده بود که آره این داستان، تاریخ هاش با تاریخهای جنگ جهانی دوم و ظهور و افول هیتلر و .. فلان و بهمان می خوره (حالا اگرم بخوره چی میشه؟؟ )
برای همین این اس اس ش قویاً نشان از نازی بودنش داره . یعنی رولینگ اومده به طور ضمنی علیه هیتلر و جنگ جهانی و به نفع انگلیس داستان نوشته .. خوب نوشته باشه. کی دوست نداره به نفع کشورش و مردمش بنویسه؟!
بعدش فکر کردم حالا سالازار که کلهم دو تا اس داره طفلک، اگه بیشتر دقت می کرد سوروس اسنیپ که سه تا اس داره رو چی می گفت! یا سیریوس بلک که اونم دوتا اس داره منتها یاغی اسلیترین محسوب میشه.
اصن راست میگه، چرا این اسلیترینی های از خدا بی خبر همه ش اس یا س دارن؟ هورس اسلاگهورن، فینیاس نایجلوس، رگیولس آرکچرس، بلاتریکس لسترنج، نارسیسا، اوه اوه اگه اسم لوسیوس ملفوی رو برده بود خودم می زدم توی دهنش!!
اینکه درکو از س بی نصیب مونده معنی ش چیه؟ خطرناکه؟
*باهوش!!



May 31, 2014 ·

ابتکار از نوع ایرانی !!
دو نو جوان 16 ساله اصفهانی، کتاب ششم هری پاتر را نوشتند... داستان طبق روال قدیمی و داستانهای هری پاتر با تنهایی های او شروع میشود اما این بار هری قرار نیست آخر تابستان را با رون باشد بلکه هر دو میهمان هرمیون میشوند. حضور رون در دنیای مشنگها و خنگ بازی های او در هنگام مواجه شدن با وسایل آنها خالی از لطف نیست.

بعد از مدتی حضور در خانه هرمیون داستان طبق روال معمول برای خرید مدرسه به کوچه دیاگون می روند و باز هم فضولی بچه ها کار دستشان میدهد و با رفتن به خیابان ناکترن تا مرحله اخراج از مدرسه پیش میروند چون اسراری را می شنوند که نباید می شنیدند ! داستان شباهت های مختصری با کتاب هری پاتر و محفل ققنوس دارد که البته به گفته این دو نوجوان اتفاقی است و آنها کتاب خودشان را قبلا نوشته بودند این شباهت در جایی از داستان بیشتر میشود که هری در خواب خود ولدمورت را میبیند و به جایی فرا خوانده می شود. مهمترین و خلاقانه ترین حرکت داستان این دو نوجوان وجود جایی به نام جایگاه ابدی است که برای همه ابدیست! هرچند این جایگاه شباهت به تالار اسرار دارد ولی به جای مار وارث آن ببر است! این کتاب را انتشارات روزآمد با نام جایگاه ابدی ، داستان هری پاتر ِ من نوشته نازنین زنجانی زاده و آذر ریاحی نژاد با قیمت 2300ت چاپ کرده است. نکته: در حقیقت این کتاب ادامه کتاب چهارم محسوب می شود نه کتاب پنجم که در ان نویسندگان شخصیت چهارمی را به گروه سه نفره داستان اضافه کرده اند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد