« دست رد » اضافه دارم بیکار مونده
سه تا صد تومن
« دست رد آمد و بر .. نامحرم زد »
__ حافظ و « دست رد »
نظر خود « دست رد » رو بپرسیم ببینیم کجا راحت تره خورده بشه
« دست رد »همچنان در فضا معلق مانده تا بر « کجا » فرودش بیاورند
!!!
با نگاهی فرا واقعی و برداشتی مستقیما برگرفته از یکی از صحنههای رمانتیک آثار دیزنی لقب گلهای یخی به این پدیده عجیب اطلاق شد. این گلها در اصل اشکالی از کریستالهای یخی هستند که روی سطح دریاها و لایههای نازک یخ مشاهده شده و در مرز بین هوا و آب دریا به وجود میآیند. این پدیده اغلب زمانی رخ میدهد که هوا در مقایسه با سطح دریا سردتر باشد. این نقص کوچک رخ داده باعث ایجاد جریانی دومینو مانند شده و این گلهای یخی یک به یک شروع به پدیدارشدن روی سطح آب میکنند. بر اساس تحقیقاتی مشخص شده که تعداد قابل توجهی باکتری در این اشکال یخزده زندگی میکنند. گفته میشود که اگر روزی با این گلها روبرو شدید بدانید که وارد قلمرویی جادویی شدهاید.
ﻣﺎ ﻣﺎﻟ ﺍﻭﻥ ﻧﺴﻠﯽﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢﺑﺮﯾﻢ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﻢ
پسره متولد 1379ـه پست زده "من در بلاتکلیفی عشقو هوس رها مکن" من همسن این بودم فقط وقتی میرفتم دستشویی بلاتکلیف میشدم از کدوم وری باید بشینم
گاهی انقد تو کارام “دس دس” میکنم
که یهو اطرافیانم پا میشن شروع میکنن رقصیدن !
ﺁﺷﭙﺰﯼﺳﺨﺘﻪﻭﻟﯽﻣﯿﺘﻮﻧﯿﻦ ﺑﺎﺧﻼﻗﯿﺖ ﻫﺎﯼﮐﻮﭼﯿﮏ ﺍﯾﻦﮐﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼﺧﻮﺩﺗﻮﻥﺑﻪﻟﺬﺕ ﺗﺒﺪﯾﻞﮐﻨﯿﻦ، ﻣﺜﻼ ﻣﻦﺩﯾﺮﻭﺯﻣﺎﺳﺘﻮ ﺧﯿﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﯿﺎﺭﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡﺧﯿﻠﯽ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ شد. :|
خوشم اومد :))))
« یکی از فانتزیـام ایـنـه که وقتی یه ماشین "مازاراتی" دیدم با عجله سوار
شم بگم: چرا دیــر اومدی ؟؟؟؟؟ بعدش رو بکنم طرف راننده و بگم: ااااوه اوه
بـبخشید فک کـردم بابـامه؛ بعـد پیــاده شم! :| »
دقت کردین بعضی وقتا پشه ها یه جایی از بدنمونو نیش میزنن که خودمونم نمیدونستیم همچین جایی داریم ؟
آقا بوخودا ، به دسته جاروی پرندۀ مرلین قسم من عشق گربه نیستما، فقط از اداهاشون خوشم میاد
اونم معمولا توی عکسا
حالا نمی دونم چرا اینطور تصور شده که سیلور عاشق گربه س!
اینم که الآن رفته سردر، فرقی نمی کنه تقریبا می تونست تصویر هر جونور دیگه ای باشه . بامزه باشه من مخلصشم :)))
دانلود کتابـهای صوتـی http://audiolib.ir
سایتی برای دانلود/ خرید کتابهای صوتی و نیز دانلود متن PDF کتابها
آرزوهای
شما یا خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک وبین این دو ستاره ای از آرزو برای
شما چنان نمی درخشد که نظر شما را جلب کند. تخیل زیبایتان توانایی آنرا
دارد تا به حقیقتی دست یافتنی و ملموس تبدیل شود حتی اگر دیگران آن را
تأیید نکنند.
* ...
آدم هایی هستن که سرجمع کمتر از بیست کلمه بهت می رسونن (عین واحدهای انرژی)
و تو رو سرپا نگه میدارن
*دقیقا دونفر ، همین 1-2 ساعت پیش منو با کلماتی که به زحمت تعدادشون به بیست می رسه سرپا نگه داشتن
دوددورودووود!
دم باریک جایزۀ کن رو برد :))))))))
همینمون مونده بود دم باریک کن ببره :)))))))))
« به خاطر توقعات جامعه تن به جراحی داده اند » !!!
پهلوون باشید و توقعات جامعه رو کنترل کنید خب :/
توقعات جامعه بیشترش از همین سست بودن ها چرخش های بی منطق خودمون شکل می گیره. مثلا ما قراره جدای از جامعه باشیم ؟؟
ایندفه بازی « کشتی کاپتان هوک » رو بهش یاد میدم :)))
به آرمان ها مون نزدیکتره
کم کم باید اجرای چندتا طلسم ساده رو هم باهاش کار کنم تا چشم به راه جغد دعوت به هاگوارتزش باشه
میگم اصن چطوره این «ایول کوئین » و « رامپل » ما رو بردارن ببرن تو داستان گیم آو ثرونز.. خوب میشه :))
« کلم کش» ِ یکدگر باشیم اصن
بازی « کشتی ارباه » برادرزاده : عممه سیلوررر! میذاری « انجیــری بردز » بازی کنم؟ امروز یه پیلیکان دیدم همینش
کم بود که توی این هیرو ویر دستگیری زاغ کبود ( همون جادو زبان خودمون )
یوهو سر و کلۀ این مورتولای هاف هافو هم پیدا بشه.. اونم در هیأت یه کلاغ! اگه یه وقت یکی برگرده بهم بگه « چرا این کار رو انجام دادی؟ چرا اینو گفتی؟ »
میاد توی بغل من می شینه، من آروم آروم با صندلی تکون می خورم .. بعد تکون
ها بیشتر میشه .. ی کاری می کنم که مثلا داره از بغلم می فته بعد محکم می
گیرمش دوباره به صورتهای مختلف ادای انداختنش رو درمیارم، طوری که هردفعه
ندونه چجوری قراره بیفته و نتونه خودشو کنترل کنه .. همزمان هم میگم:
واای واااعی! طوفانه ! ناخدا مرده ! کشتی روی آب ولو شده ... الان می شکنه
غرق می شیم توی آب.. وای داره میفته کوسه ها توی آبن .. مییی خخخوورنششش!
بگیریمش !
* فقط من اسم این بازی رو گذاشته بودم «بازی کشتی شکسته»، نمی دونم «ارباه» (ارواح) ش رو از کجا آورد؟
تازه به کوسه های داستان من، تیمساه هم اضافه کرد!
سیلور : :))) هاا؟ چــــــــــی؟
_ « انجیــری بردز » بازی کنم .
_ :)) ی بار دیگو بوگو !
_ ( با اخم و جدیت :) همون ... پرنده ها !
_ :)) اسمش چیه؟
_ (با مکث:) « انجیــری بردز » !!
_ باعشه بیا :))))))))))))))
بعدش تونستم از نزدیک تر ببینمش، از محوطه ش بیرون بود :)
فقط حیف که نتونستم بغلش کنم یا بهش دست بزنم
پیلیکان نوک دراز خوشکل!was reading Inkdeath.
باید بهش بگم « خب من الان تو یه داستان دیگه م. دارم طبق نقشم رفتار می کنم »
Dust Finger
from Inkdeath" by Cornelia Funk