اسفند 92

February 28, 2014 ·

peace
(4 everyone, I wish)


February 28, 2014 ·

لیلی گلستان : اولین کتابم «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» بود. کتاب را که ترجمه کردم، دوست نازنینم سیروس طاهباز که یادش به خیر باشد، مرا که فقط 24 سال داشتم و نابلد بودم نزد عبدالرحیم جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر برد. امیرکبیر آن وقت مهم‌ترین موسسه نشر در ایران بود. آقای جعفری خیلی از این کتاب استقبال کردند و فوری با من قرارداد بستند. قرارداد «یک بار برای همیشه»؛ هر چه کتاب تجدید چاپ می‌شد دیگر چیزی به من تعلق نمی‌گرفت، اما مبلغ قرارداد خیلی زیاد بود: هشت هزار تومان! برای این که بهتر متوجه شوید بگویم که اجاره خانه ما پانصد تومان بود؛ پانصد تا یک تومانی!
نخستین کتابم که چاپ شد زدم زیر گریه!
یادم می‌آید که شب عید بود و به من از انتشاراتی تلفن کردند و خواستند بروم آنجا. رفتم و وقتی کتابم را چاپ شده و آماده دیدم، از خوشحالی زدم زیر گریه. کتاب خیلی سروصدا کرد، خیلی زود به چاپ‌های بعدی رسید و رسانه‌ها از مترجمش تعریف کردند. من در آسمان‌ها بودم و خوشحال. بعد از دو سه چاپ با فاصله‌های زمانی کم، یک روز آقای جعفری مرا خواستند و گفتند چون کتاب خیلی موفق بوده پنج هزار تومان دیگر به عنوان هدیه به من می‌دهند. من هم به سرعت رفتم مغازه «مظفریان» و یک انگشتر مصری را که مدت‌ها می‌خواستم و پولش را نداشتم به قیمت هشتصد تومان برای خودم خریدم که هنوز آن را به یادگار آن کتاب دارم.


February 27, 2014 ·

همه این قدر پیج رنگ وارنگ واسه گربه هاشون ایجاد می کنن
یعنی یه نفر یه روباه نارنجی قرمزی چیزی نداره ما بریم لایکش کنیم ؟؟

ebruary 27, 2014 ·

انیمیشن خواستید دانلود کنید اینجا هم هست
دوبله فارسی م داره
من برای برادرزاده م 2-3تا فارسی دانلود کردم، خوبه
برا خودمم همین الان پیترپن دانلود کردم
وااای خدا ! قلبم تو دهنمه ! من با این داستان چقد خاطرات ( درواقع تصورات و داستان بافی های ) خوب دارم. یادمه بچه بودم خیلی خوابشو می دیدم. از شما چه پنهون، یه عروسک داشتم اسمش «وندی» بود.

مینی‌تونز


February 27, 2014 ·

تقویم شاپریایی، کار قشنگ و متفاوتیه که چند سال هست به همت یه خانوم هنرمند طراحی و منتشر میشه (خانم نیاکی)
میتونه یه هدیۀ خوب هم باشه

via And My Cat

the Order of BLACKies


February 27, 2014 ·

اخه الان چارشمبه سوریه؟ نه، الان چارشمبه سوریه؟
هی تررررررققق، بووووووووووم،بننننننننننننگ!
سادو-مازوخیسم منتشر!
از سازنده ش تا پخش و استفاده کننده ش!
اینا رو هم کاش به اسم یه جشن خوب و شاد قدیمی استفاده نکنن

February 27, 2014 · حالا خوبه عصر، عصر تکنولوژی و اینترنت و ... هست، منم الحمدلله والمنّه حداقل هشت-ده واحد زیست شناسی زورکی در دبیرستان گذروندم، والّا کااااملاً آمادگی خیال پردازی و ایجاد تغییرات ذهنی شگرف در نظام هستی رو دارم . نمونه دارم براتون :
همین الان الان داشتم فکر می کردم هر نوزادی که متولد میشه، پوستش تا چندروز و حداقل چند ساعت نوئه نو هست ( این اصطلاح منه، نوزاد می بینم میگم چقد پوستش نوئه ) ، موهاش همین طور ، به عبارتی اریجیناله. حتی وقتی م که غذای این دنیایی رو می خوره و موهاش چند سانت یا میلیمتر رشد می کنن، یا پوستش مخفیانه میریزه و سلول های جدید این دنیایی رشد می کنن، بازم اون لایه های زیرینش «مال اون دنیاست».
همین دیگه!
یه لحظه استخونای داروین و اون آقایون کاشف دی. ان. ای. رو تو گور لرزوندم .
حتای حتا اگه هر موجودی به صورت تکثیر سلولی به وجود نیاد و همین شکلی آکبند متولد بشه، بازم از ژنهایی به وجود اومده که سالها توی این دنیا زندگی کردن.
من اینا رو دارم به خودم می گم ها! یادم رفته بود انگار :/
*ولی هنوزم بدم نمیاد با قوانین حاکم بر دنیای پریان به این قضیه نگاه کنم. می خواستم تلفنو بردارم به مامانم بگم : یه تُک قیچی از موهاش بچینین، بپیچین لای دستمال برام بیارین.
اگه یه همچین چیزایی واقعی می بود، اون موها رو میذاشتم تو یه قاب آویز طلا، مینداختم گردنم تا همیشه برام شانس بیاره. انگار یه کیسه گردپری همرام باشه.
**هیچم خجالت نمیکشم. تازه داره گریه م هم می گیره که چرا واقعی نیست

February 27, 2014 ·

« جیمز بَری ۶ ساله بود که برادر بزرگترش که بسیار مورد علاقهٔ مادرشان بود دو روز قبل از تولد ۱۴ سالگی اش در اثر یک حادثه در اسکیت بازی روی یخ جان خود را از دست داد. پس از ازدست دادن دیوید، مادرش به تمامی ویران شد، بری بسیار تلاش می‌کرد تا جای دیوید را برای مادرش پر کند، مانند او لباس می‌پوشید و مانند روزی که او کشته شد سوت می‌زد. بری در کتاب زندگی‌نامهٔ خود (Margaret Ogilvy) در ارتباط با مادرش نوشته‌است که یک بار هنگامی که وارد اتاق مادرش شده‌است ،مادر صدای او را می‌شنود و می‌گوید: «تو هستی؟ گمان کردم سر و صدای پسر مرده‌ام است. و من به آهستگی و تنهایی جواب دادم نه او نیست، تنها منم.». مادر بری برای اینکه درد دوری دیوید را فراموش کند و راحت‌تر باشد چنین انگار می‌کرد که گویی پسرش درگذشته اش دیوید برای همیشه یک پسربچه باقی می‌ماند و هرگز بزرگ نمی‌شود و هرگز او را ترک نخواهد کرد.»


February 27, 2014 ·

sometimes the IMAGINATION can help us, save us
نظر آن شرلی درمورد دوقلوهای پشت سر هم

was watching Once Upon a Time.

فصل دوم سریال ، یه اپیزود داره به اسم « کروکودیل » و اشاره به رامپل هست
, ماجرای قطع کردن دست کاپیتان هوک و تعقیبش به قصد انتقام
توی داستان « پیتر پن » هم یه تمساح هست که دست هوک رو خورده و کاپیتان هوک ازش خیلی می ترسه . این تمساح دنبالشه تا بقیه شو هم بخوره ! در ضمن چون یه ساعت رو هم بلعیده ، وقتی نزدیک میشه از روی تیک تاک ساعت توی شکمش هوک می تونه ردشو پیدا کنه و از دستش فرار کنه .


February 26, 2014 ·

« در خانۀ ما ، مثل بقیۀ کشور ، مکالمۀ دو نفری ناشناخته بود . گردهمآیی های ما از یک سری سخنرانی های هم زمان تشکیل می شد که طی آن هیچ کس به دیگری گوش نمی داد ؛ هرج و مرج کامل و پارازیت ، درست مثل برنامۀ رادیویی موج کوتاه . البته این موضوع اهمیتی نداشت چون علاقه ای هم به آگاهی از عقیدۀ دیگران وجود نداشت ؛ فقط تکرار نظرات خود شخص در مورد مسایل مختلف . » صص 188-189

__ سرزمین خیالی من ( خاطرات ایزابل آلنده ) ؛ ترجمۀ مهوش عزیزی ؛ نشر علم .


February 26, 2014 ·

"No one is told any story but their own."
جمله ای که اصلان در بخش های پایانی کتاب میگه :
« هرکس تنها داستان خود را خواهد شنید »


was reading Franny and Zooey.

« بعضی وقتها مخفی کردن بی صبری اش نسبت به جنبۀ مردانۀ بی عرضگی آدم ها، و به طور خاص لین، برایش از هر کاری سخت تر بود. به یاد یک شب بارانی در نیویورک افتاد، درست بعد از تئاتر، وقتی که لین، بعد از یک زیاده روی مشکوک در سخاوت کنار خیابانی، گذاشته بود آن مرد واقعاً ترسناک که لباس شب تنش بود تاکسی را از چنگش دربیاورد. این به خودی خود برایش مسأله ای نبود _یعنی، خدایا، چقدر وحشتناک است که مرد باشی و مجبور باشی زیر باران تاکسی گیر بیاوری _ ولی نگاه خشن و واقعاً ترسناک لین را به خودش، وقتی که به پیاده رو برگشت، یادش آمد.»


February 24, 2014 ·

How To Love Yourself :
Nurture Your Dreams. Why deny yourself your dreams? When you nurture your dreams, you would love the life that you are leading. Every moment that you live is a joy because you are expressing yourself fully.

https://www.evelynlim.com/how-to-love-yourself-in-17-ways/


February 24, 2014 ·

How To Love Yourself :
Be Truthful To Yourself. Loving yourself requires you to be truthful about your own feelings. If you are happy, acknowledge the joy. If you are sad, acknowledge the sorrow. When you are truthful about your feelings, you do not try to lie to yourself or seek to bury your negative emotions. Instead, acknowledging what you feel provides a good guide to what your thoughts are. And as we all know, thoughts can be changed, so that healing and self growth can take place.

February 24, 2014 ·

tnx from dear Hanadi :)
How To Love Yourself :
Acknowledge Your Effort. It is not always about winning or coming up tops in everything that you do. Many times, it is the effort that counts! Acknowledge that you have done your best, even if you have failed to produce tangible results.


February 24, 2014 ·

♪♫♪♫

February 23, 2014 ·

پنه لوپه ای شدم برای خودم ،
هی می بافم و
می بافم و
می بافم !


February 23, 2014 ·

بد ریخت هراسی

https://l.facebook.com/l.php?u=http%3A%2F%2Fwww.beytoote.com%2Fhealth%2Fmalady-remedy%2Fpuss-horrid.html&h=AT0CKe63tVcXGnzkkptgqn92v5Frh-w6fJpuqd4WO8bfmR-Ke9Rt6f3W4-VLFdJOMVIrjegG8YVJB2hDXoePt3YSysAkdiqb8bKZ3WeMU5-qtjPNiY82g6LnFsNp66JoGLmr8Wf_9Ih8Dq52EXm2kw-sUmfAXacS20TrNf6uAfYwN_bK8EdZaHCqVH1V4OyP-HYOGrWDLUPkbSVXgJdHcmnafO986twia-hhvfaNJnmIo8FmOwZdtOTB5NRfS4JeRSV6ABRNkUjM3lqCWOGls9A2SEo3C-cxrBEJ-cY7tn2COP1B_cnwt6ZxH5oY6_in0XHVR3_Lxr5JK7x8iPVQ6mWa_XEIgsnC61kQs6i_WiJ5icipI4c14KKTfwaX2dPb6kkuOHXVOYW5gljLcpQE0bcFvjVo


February 23, 2014 ·

کتاب لارستان

لطفن عید ، کتاب عیدى بدهید .
کتاب هایى هم که مى خواهید عیدى بدهید از کتابفروشى هاى کوچک بخرید !
هم کارى فرهنگى کرده اید ، هم عیدى داده اید ، هم به ماندن کتابفروشى هاى کوچک کمک کرده اید .
منظور از کتابفروشى کوچک ، کتابفروشى اى است که ناشر نیست ، فقط کتاب مى فروشد و شهر کتاب نیست !


February 23, 2014 ·

مجله ای اینترنتی که در جوانی پژمرد !
سال 87 از انتشار بازماند
از 85 شروع شد و نمی دانم چرا در 87 متوقف شد
اما خواندن مطالبش خالی از لطف نیست

(هزارتو)

http://www.hezartou.com/


February 23, 2014 ·

فکر کنید !
کتاب هست چاپ 1361 در تیراژ 6600 نسخه
بعد کتاب سلینجر با اینکه به چاپ نهم رسیده در سال 1390 ، تیراژش 1000 نسخه س !


February 22, 2014 ·

very Happy Birthday to Julie
who played as Molly weasley


February 22, 2014 ·

نوشابه را از من بگیر ،
ته دیگ را نــه !


was reading The Horse and His Boy.
February 22, 2014 ·

February 22, 2014 ·

این رایان واکر که به دلیل « شبیه بازیگر هری پاتر بودنش » زده دوتا دختر همکلاسی شو لت و پار کرده
چون بهش می خندیدن!
_ خُ این چه کاااریه ؟ یه چیزی می گفتی حالشونو می گرفتی کلا خفه خون می گرفتن ! مثلا می گفتی شماهم شبیه ولدمورتین ! یا از تو بهترم که شبیه گریپهوکی !
_ اون دوتا دیوونه رو یگو ! آدم باید همچین شخصی رو مسخره کنه ؟ بگم حقتونه ؟ بگم ؟
_ _ کلا قضیه چی بوده ؟ یعنی چی گفتن که اینجور آتیشی شده ؟ دلیلشون برای این رفتار ماگلی چی بوده ؟ فشفشه ها !


February 21, 2014 ·

Happy Birthday to Alan Rickman :)
a special actor who played a really unique character
viva Severus Snape "The Half-Blood Prince"


February 20, 2014 ·

Ginger, Lavender, Saffron ( that's my favorite one )
flowers and girls ' names
I like to use Cinnamon 4 girls,2
I know it's made from the bark of a tree, but just for the taste, color and the rythm it has


February 20, 2014 ·

when JESSE COOK was 7
I love his works


ebruary 19, 2014 ·

abhadda kadhebbra به معنی "مانند همین کلمه نابود شو" برای از بین بردن بیماریها استفاده می کردند

نفرین " اوراکدورا" در زبان "آرامی" یکی زبان باستانی خاور میانه ریشه دارد. جادوگر های دوران باستان،از این عبارت در اوراد و اذکار خود بهره میجستند.
احتمالا این عبارت،ریشه کلمه جادویی"آبراکادابرا" است . در گذشته،پزشکان از این کلمه استفاده می کردند."کوئنتیوس سرنوس سامونیکوس" که پزشکی اهل روم باستان بود و در حدود سال200میلادی زندگی می کرد،از این کلمه به عنوان وردی برای از بین بردن تب استفاده می کرد.بر اساس نسخه او بیمار باید یازده بار این کلمه را پشت سر هم روی یک صفحه کاغذ می نوشت . هربار یکی از حروف این کلمه را کم می کرد:
abhadda kadhebbra به معنی "مانند همین کلمه نابود شو" برای از بین بردن بیماریها استفاده می کردند.ولی مدارک و گواهی وجود ندارد که کسی از این ورد برای کشتن استفاده کرده باشد .
ABRAKADABRA

ABRAKADABR

ABRAKADAB

ABRAKADA

ABRAKAD

ABRAKA

ABRAK

ABRA

ABR

AB

A

این کاغذ را باید در پارچه ای از جنس کتان می پیچیدند و نه روز به گردن بیمار می آویختند.پس از اتمام این مدت،بیمار باید پارچه ای از جنس کتان می پیچیدند و نه روز به گردن بیمار می آویختند.پس از اتمام این مدت ،بیمار باید پارچه را از بالای شانه اش به درون رودخانه ای می انداخت که به طرف شرق در جریان باشد.وقتی آب،نوشته های روی کاغذ را پاک می کرد،تب نیز از بین می رفت. شهرت و محبوبیت این مداوا در قرنهای بعد،افزایش یافت و از آن حتی برای درمان "سیاه مرگ" یا همان"طاعون خیارکی" نیز استفاده می شد .خوانندگان باهوش این مقاله حتممتوجه می شوند که این عمل،اگر تأثیری نداشته باشد،حداقل باعث می شود بیمار مدتی را در انتظار بهبود سپری کند و به دلیل اینکه بسیاری از بیماریها معمولا دوره ای یک یا دو هفته ای دارند،احتمالا این ورد به هیچ وجه تأثیری در درمان بیماری نداشت،ولی از طرف دیگر ضرری هم نداشت!"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد