macatorino !
اصن بابای آدم دزد ماه باشه ؛ « ماه دزد » باشه
..
آهاااا ! مینیون هم داشته باشه .. یه عالمه :))))
اینکه میگن « آدم در پوست خودش نمی گنجه » واقعیه به خدا !
یه روزایی انقد خوشحالم و ذوق زده م که حس می کنم روحمو به جای جسمم باید تو یه اتاق بزرگ جا بدم تا بتونه یه نفسی بکشه طفلک
بعضی وقتام که بیرون قدم می زنم و خوشی هام توی ذهنم جولان میدن قشنــگ به
نظرم میاد یه سایۀ نادیدنی از خود من کش اومده و جلوتر از من حرکت می کنه .
.. انگار با 4تا چشم می بینم و با 4تا پا قدم بر میدارم
آقا بیایین این قضیۀ « کتاب بازی » و معرفی 10 کتاب تاثیر گذار و دعوت دوستان رو جدی تر بگیریم اصن
من اونور نوشتم ، همونا روکپی می کنم اینجا .فقط قانونشو عوض می کنم ، به
جای 1 نفر از 5تا دعوت می کنم . شمام کتاباتونو روی وال عزیزتون بنویسید و
هرچند تا از دوستاتونو خواستید دعوت کنید . بلکه م همه گیرتر شد ، کتابای
بیشتری رو شناختیم و یا با هم مشترک بودیم
1_ « کیمیاگر » / آقا میدونم
این روزا دیگه پائولو از ی طرف خز شده ولی از طرف دیگه همچنان عشاق و
طرفدارای خودشو داره ولی این کتاب رو در زمان بسیار درستی ، ی آدمی که اون
روزا خیلی کارش درست بود ،بهم داد بخونم . این کتاب ازاون جهت خدائک نازنین
زندگیمه ؛ چون چشمای منو ی جورایی در حد چشمای « سانتیاگو » شست و سرم رو
در همون حد به سمت افق آرزوهام و خواسته هام و مسیر سلوک م چرخوند ..
افسانۀ نارسیس ش و اون 2 قاشق روغن ش هر از گاهی به کمکم میاد . بعدش هم
چندتا دیگه از کتابای همین نویسنده
2_ « اسرار خاطرات کودکی » از کوین
لیمن و رندی کارلسون ( 2تا دکتر روان شناسی ) که باعث شدن تکلیفم با ی سری
چیزا توی زندگی م روشن بشه . بهتر بتونم خودم و آدمای دیگه رو بشناسم و
کمتر درموردشون بی انصافی کنم
3_ درخت زیبای من ؛ ژوزه مائورو د
واسکُنسلُس / « و من به پرتغالی فکر می کردم . به قاه قاه های خنده اش ،
نحوۀ حرف زدنش ... نمی توانستم از فکر کردن به او دست بردارم . دیگر به
راستی می دانستم که درد یعنی چه .. » .. کتابی که درد و عشق رو درنهایتش
بهم نشون داد . هرچند وقت ی بار میخونمش .و البته باقی آثار این نویسنده
4_ هُلدن کالفیلد در « ناتور دشت » ( از سلینجر و با ترجمۀ خوب محمد نجفی )
یه نگاه متفاوت رو به آدم میده ؛ نهایتش این که همه تنهان و منحصر به فردن
.
5_ « گزارش به خاک یونان » از کازانتزاکیس عزیزم ،در کنار « زوربا »
و « مسیح باز مصلوب » ش و حتی « آخرین وسوسۀ مسیح » منو شیفتۀخودش کرد ..
6_ « رفیق اعلی » و « فراتر از بودن » از کریستین بوبن .. بی ربطه ولی
برای من این دوتا کتاب به هم پیوسته ن . فقط به خاطر ی جمله که اول رفیق
اعلی نوشته شده بود و در کتاب بعدی صاحب اون نام مرده بود ! یک بعدازظهر
تابستون ویران شدم و مجبور شدم خودمو از نو بسازم . درود بر ژیسلن ماریون «
که لبخندش زایندۀ تمامی راههای مرکب است »
7_ این عدد جادویی رو
اختصاص میدم به مجموعۀ جادویی « هری پاتر » که درست در زمانی که اصلا
انتظارشو نداشتم وارد زندگی م شد و خیلی خیــلی خیــــلی منو شگفت زده کرد ؛
دیگه مثنوی هفتاد من کاغذ میشه بخوام شروع کنم
8_ « قلب جوهری » یا «
سیاه قلب » که اسممو از شخصیت دوست داشتنی ش دارم « سیلور تانگ » ( جادو
زبان ) .. توی این کتاب ، از کتاب خیلی صحبت کرده ؛ از ترس ها و اشتیاق
هایی که با کتاب می شه داشت و جادوی کتاب !
9_ « پرندۀ خارزار » (
کالین مکالو ) / « عشق در زمان وبا » ( مارکز ) / « بلندی های بادگیر » (
امیلی برونته ) جنبه های متفاوت ولی دوست داشتنی عشق رو به من نشون دادن و
فعلا براشون جایگزینی پیدا نکردم
10 _ اگه بنا به عدد باشه ، باید این
آخریش باشه . اما برای من متفاوته . آدمایی توی زندگیم بودن و هستن که از
صدتا کتاب برام ارزشمندترن ؛ چه خوب و چه بد ، چون به همون نسبت که از
کتابا انتظار داشتم ازشون یادگرفتم . اصلنم لوس نیست الان ! همین طوریشم
بیش از 10تا اسم بردم . پس این یکی ش مال خودمه ؛ کتابای من لزوما کاغذی یا
پی دی اف نیستن . به این شدیدا اعتقاد دارم توی زندگی م . یکی از مهم ترین
هاشون مرحوم « گلشیری » هست که با نوشته هاش وارد زندگی م شده و بهترین
نویسندۀ منه .