جوانه‌های امیدواری

ـ چند روزی است به‌شدت هوس کرده‌ام کتاب‌های تکراری بخوانم. برای همین، از 2-3 روز پیش، خورشید را بیدار کنیم را کنار تخت گذاشته‌ام و شاید قدری بیشتر از 50 ص، با زه‌زه جانم در ابتدای نوجوانی‌اش، همراه شده‌ام. امروز هم که دلم اوا لونا خواست. سریع کتاب را برداشتم و نزدیک قبلی گذاشتم تا شیرجه‌زدنم شیرین‌تر بشود.

با تشکر از جسی کوک عزیز.

ـ با خودم قرار گذاشته بودم با زنان عزیزم که خداحافظی کردم، بروم سراغ لاست و یک‌بار دیگر ببینمش. اما امروز هم، در همان زمان کوتاه استراحتم، گیج می‌زدم. فکر کنم به‌خاطر همان یک فصل و نیم باشد که  ندیده مانده. هنوز مراسم خداحافظی کامل نشده.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد