«گل‌فروش ارکیده‌ها را حراج زده بود» [1]

دفعة قبل که سریال را نگاه می‌کردم، مایک همیشه در چشمم محترم و تاحدی هم دوست‌داشتنی بود. اما هیچ‌وقت به یقین نرسیدم که بهترین مرد سریال باشد. در نهایت، نتیجه گرفته بودم، با کمی اغماض، کارلوس بهترین است و گبی و کارلوس هم بهترین زوج‌اند (البته خب «بهترین» به‌معنای ایده‌آل و کامل نیست؛ با درنظرگرفتن ضعف و قوت‌های همگی، این نتیجه‌گیری را داشتم).

الآن که بار دیگر سریال را می بینم، دارم فکر می‌کنم شاید مایک امتیازی بیشتر از کارلوس بگیرد. چندتا از مهم‌ترین ملاک‌های توی ذهنم را برای کسب این مقام دارد؛ وفاداری، جذابیت ظاهری خاص (نه مثل مانکن‌ها) ولی از آن به‌هیچ‌وجه استفاده نمی‌کند، آن درون‌گرایی و کم‌حرفی ذاتی‌اش، تن صدای معمولی روبه‌پایین، مصمم‌بودنش، کمی بی‌توجهی به خودش که اگر مراقب نباشد به قیمت جانش تمام می‌شود و دوست داری بابت این بخوابانی زیرگوشش، خودِ خودش بودن؛ لوله‌کش همه‌فن‌حریف و دارای احساس مسئولیت انسانی، ... و اینکه به احساساتش اهمیت می‌دهد.

اما آنچه کارلوس را برایم متمایز کرده بود آن هدیه‌کردن احساس قوی حمایت‌گری عاشقانه‌اش بود که گاهی از مرز پدرانگی هم آن‌ورتر می‌رفت و دقیقاً‌مناسب گبی بود با آن گذشته‌اش. بعد هم آن سیروسلوک عرفانی‌اش (مدل کارلوسی- کاتولیکی) در بعضی اپیسودها!! :)))

[1]. وقتی بعد از جراحی سوزان، برایش گل برده بود بیمارستان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد